- ب ب +

همشهری (یادداشت لغوی)

 تصوّر عمومی ممکن است چنین باشد که همشهری از همشهر و یاء نسبت ساخته شده است. اما در این اشکالی است، و آن اینکه در ادوار قدیم زبان فارسی به کلمات ساخته‌شده از هم و اسم یاء نسبت را نمی‌افزوده‌اند. هم‌دهی و هم‌دیهی، که ممکن است مؤیّد چنین ساخت صرفی باشد، خود به شکل دیگر قابل تجزیه است. بعلاوه، همشهر، که بنا بر فرض اصل همشهری است، در فارسی در قبال همشهری کلمه‌ای کم‌کاربرد بوده است. این قراین می‌گویند که برای تجزیهٔ این کلمه باید به راهی دیگر رفت.
در زبان فارسی، علاوه بر کلمات ساخته‌شده با هم و اسم، مانند همدل و همراه، که ترکیب باصطلاح bahuvrīhi هستند و معنای "دارای .... یکسان" را می‌رسانند، * کلمات دیگری نیز با هم ساخته می‌شود که آنها را به شکل دیگر باید تجزیه کرد: هم‌قرین، هم‌کفو، همتا اکنون به ذهن می‌آید. هم‌قرین یعنی "قرین هم"، هم‌کفو، اگر ساخت آن حاصل تقویت معنای کفو نباشد، یعنی "کفو هم"، و همتا یعنی "تای هم، لنگهٔ هم".
 
به این کلمات کلمات دیگری را می‌توان افزود که نسبت اجزای ترکیب آنها با دو نوع سابق‌الذکر اختلاف دارد و به نوع دوم نزدیکتر است: هم‌داماد به معنای "باجناق" و هم‌عروس و هم‌بَیو در بعضی لهجه‌ها به معنای "جاری" از این نوعند. هم‌داماد یعنی دو یا چند تن که با هم داماد فردی واحدند و مانند این را دربارهٔ هم‌عروس نیز باید گفت. به این کلمات ظاهراً می‌توان هم‌پیادگِ رسالهٔ پهلوی شطرنج را نیز افزود، اگر آن شاهد و آن متن معتبر باشد. هم‌پیادگ یعنی چند تن که با هم پیادگان سپاه را می‌سازند.
همشهری را باید با همین کلمات اخیر سنجید. اصل همشهری در پهلوی همشهریگ است و معرّب آن همشهریج. شهریگ یعنی کسی که اهل شهر است و همشهریگ (جمع آن همشهریگان) کسانی هستند که با هم شهریگِ یک شهرند یا در یک شهر و در نسبت با هم شهریگ به شمار می‌آیند. هم‌دیهی و هم‌دهی را نیز باید چنین تجزیه کرد.**
بنابراین، چون پسوند نسبت īg در پهلوی و یاء نسبت فارسی در پهلوی و فارسی قدیم به کلماتی مانند همراه نمی‌پیوسته، هم‌شهریگ و همشهری و هم‌دیهی و هم‌دهی را نمی‌توان به همشهر و هم‌ده و پسوند نسبت تجزیه کرد. همشهریگ و همشهری را می‌توان در آلمانی به Mitbürger ترجمه کرد و هم را در آنها با همین mit در کلماتی مانند Mitschüler، "هم‌شاگرد"، و Mitmenschen، "هم‌قرین"، سنجید.
 
* این هم از اصل hama و همریشه و هم‌معنی با same انگلیسی است. این ترکیبات را به انگلیسی چنین می‌توان ترجمه کرد: of the same  ....
 
** هم‌دهی در تکملة الاصناف کرمینی ضبط است و لابد شواهد دیگر نیز دارد. شهری در فارسی یعنی اهل شهر در قبال روستایی و دهقان و در قبال سپاهی و لشکری. در این معنای اخیر معادل civil است (در متون جدیدتر فارسی از آن به رعیّت، باز در قبال سپاهی و لشکری، نیز تعبیر شده). در پهلوی شهریگان، در برابر دهگانان، طبقاتی از اشراف بوده‌اند که در عربی به آنها شهارجه می‌گویند. شهریگان در مرتبه بالاتر از دهگانان بوده‌اند.