گنج
گنج لغتی است از شمار آن لغات که به "لغات فرهنگی" مشهورند. از ایرانیِ باستان در چند زبان مجاور، ارمانی و عبری و یونانی، وارد شده و از طریق این زبانها در زبانهای دیگر. در ادوار اخیرتر نیز باز در زبانهای مجاور نفوذ کرده و در معانی خزانه و کتابخانه استعمال پیدا کرده. خزانه را از روی صورتی گویشی از آن ساختهاند و مخزن و مخازن را نیز از مادهٔ آن بیرون آوردهاند. این مخازن وارد زبانهای اروپایی شده و باز به شکل مغازه به ما بازگشته — بضاعتنا ردت الینا. خزانه را در معنای کتابخانه نیز به کار بردهاند و خازن را به معنای کتابدار، چنانکه گنج در زبان ما معنایش کتابخانه نیز بوده و گنجور هم معنای کتابدار داشته (از این جاست خزانة الکتب و خزانة الحکمه؛ حکمة در این جا یعنی کتاب، و این چیزی است که محققان از دههها قبل به آن تذکر دادهاند، و بیت الحکمه یعنی کتابخانه).
در دورهٔ کرونا مقالهای از ادوارد لیپینسکی، سامیدان مشهور، را که برای خود خلاصه کرده بودم به دوستی سپردم که بچیند. امروز بعد از مدتها آن را قدری مرتب کردم تا مگر فایدهاش عامتر شود. آنچه آقای لیپینسکی گفته ناظر به جزئی از مسائل پیرامون این کلمه است و احتمالاً دربارهٔ اشتقاق کلمه دقیق هم نیست. با این حال، تا حدی اهمّیّت این لغت را معلوم ما میکند.