تار قصه و پود جریانهای فلسطینی در یک کتاب
شهید یحیی سنوار صرفاً یک مجاهد یا رزمنده میدان جنگ نبود. بعد از شهادت اسماعیل هنیه و همزمان با انتخاب او بهعنوان رهبر جنبش مقاومت اسلامی فلسطین(حماس) «خار و میخک» مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت. رمانی که فرمانده شهید فلسطینی در روزهای اسارت در زندانهای رژیم صهیونی نوشته بود. در ادامه همین فرایند بود که بعضی ناشران ایرانی شروع به ترجمه این کتاب کردند. هرچند انتشارشان به شهادت سنوار رسید. شهادت حماسی سنوار این کتاب را دوباره بر سر زبانها انداخت. خانم کمری از مترجمانی است که ترجمهاش کمی پیش از شهادت یحیی سنوار آماده انتشار شده بود.
برای شروع گفتوگو نخست کمی رمان «خار و میخک»، محتوا و نگارش آن را تشریح کنید. نویسنده چگونه این اثر را نوشته و چه محتوایی دارد؟
سنوار این کتاب را هنگام اسارت در زندانهای اسرائیل به نگارش درآورده است. البته در آن مدت چندین کتاب از زبان عبری هم به زبان عربی ترجمه کرده است. منطق و تفکر سنوار این بوده که باید به فرهنگ دشمنم مسلط بشوم و برنامهها، ذهن و رفتارش را بشناسم. در همان سالها علاوه بر یادگیری و تسلط به زبان عبری، خار و میخک را هم به رشته تحریر درآورده است. قصه خار و میخک از چند روز قبل از جنگ شش روزه آغاز میشود. جنگی که در آن اعراب از اسرائیل شکست بدی خوردند. در جریان این جنگ منطقه جولان از خاک سوریه، کرانه باختری از خاک اردن و صحرای سینا از خاک مصر به اشغال صهیونیستها درآمد. این جنگ در روحیه مردم کشورهای عربی تأثیر منفی و بدی داشت و ضربه مهلکی برای جهان عرب در آن تاریخ محسوب میشد.
راوی داستان یک پسربچه به نام احمد در خانواده الصالح است که در اردوگاه الشاطی در شمال نوار غزه ساکن هستند. احمد فرزند کوچک خانواده و دارای چند برادر و دو پسرعمو است. پدر، عمو، پدربزرگ و مادرش نماد دورههای مختلف فلسطین و هرکدام از برادرها و پسرعموها نماد جریانهای فکری مختلف آن زمان محسوب میشود. یک بخش از داستان متعلق به اتفاقات مختلف و جر و بحثهایی است که میان این اشخاص رخ میدهد. بحث و جدلهایی که پیش میآید، بهنوعی نماد سرگذشت آن جریانهاست. نویسنده از هرکدام از این آدمها به عنوان یک نماد استفاده کرده تا آن جریان را به مخاطب بشناساند و چه شخصی مستندتر از یحیی سنوار میتواند اینها را به تصویر بکشد.
چطور این اثر برای ترجمه انتخاب شد؟
تصمیم به ترجمه این کتاب در مجله سوره گرفته شد. ما همراه آقای سیدعلی سیدان و همکارانشان راجع به امیدهای مقاومت و کم نیاوردن انسان فلسطینی صحبت میکردیم و به دنبال نمودهایش در این کتاب هم میگشتیم. هدفمان این بود که در شماره بعدی سوره در خصوص آن مطلب بنویسیم. در آن زمان احساس کردیم که امکان ترجمه کامل کتاب هم وجود دارد و تصمیم گرفتیم آن را ترجمه کنیم.
این کتاب به سؤالاتی که ممکن است در ذهن یک خواننده درباره مقاومت ایجاد شود به خوبی پاسخ میدهد. به عنوان مثال یکی از مواردی که کتاب به خوبی تبیین میکند، دوگانه سازش و مقاومت است. آثار بسیاری در داستانهای معاصر عربی نوشته شدهاند که قصهشان را بر بستر اشغال روایت میکنند اما اینکه به بهانه قصه، خود مسئله مقاومت روایت شود یا کم است یا من ندیدهام. خود من خیلی اوقات سؤالاتی برایم پیش میآمد که در روند مطالعه و ترجمه این کتاب پاسخشان را گرفتم. بههمین علت به زعم من، تبیینگر خوبی راجع به مسئله فلسطین است. شاید دیگرآثار این ویژگی رانداشته باشند.
همینطور که در جریان داستان پیش میرویم تولد مقاومت، رشد و بالندگی آن و شکلگیری جریانهای مختلف و سرنوشت و سرگذشتشان را میخوانیم و یک تاریخچه مفصل و موثقی را مشاهده میکنیم به این دلیل، به سبب روایت کننده، روایت با سند محکم و درستی روبهروست. در منابع مختلفی که به جهت ترجمه آنها را جستجو کردم آرمانهای ضد و نقیض بسیاری را در سایتها و منابع مطالعاتی مییدم اما هم برای پژوهش و هم برای شناخت درست از طیفهای مختلف گروههای مقاومت و درک سرگذشت فلسطین، میتوانیم به یحیی سنوار و نوشته او استناد کنیم.
ماجرا از سال ۱۹۶۷ یعنی جنگ شش روزه و شکست مفتضحانه اعراب از اسرائیل آغاز میشود و جلو میرود. در ادامه به شکلگیری گروههای مختلف مقاومت میرسد و نشان میدهد که مردم توانستند از ناامیدی و مشکلات فرهنگی و هزاران مصائبی که برایشان رخ داده بود عبور کنند و روی پای خودشان بایستند و تبدیل به یک قدرت تاریخی شوند. خیلی اوقات این کتاب کاملاً مخاطب را قانع میکند نه به این دلیل که نویسنده طرفدار و یکی از اعضای حماس است بلکه به این دلیل که او دارد جریان فکری را تبیین میکند و شما قانع میشوید.
ظاهراً زن و مادر در این اثر حضور محسوسی دارند. کمی درباره این حضور نمادین صحبت کنید و اینکه این مفهوم در این اثر به چه شکل به تصویر کشیده شده است؟
بله این گفتوگو درواقع با بخش ریحانه رسانه KHAMENEI.IR انجام میشود و این مسئله هم خالی از لطف نیست که خدمتتان عرض کنم. تا به حال در هیچکدام از مصاحبههای قبلی به آن اشاره نکردهام. به نظرم مادر این خانواده نماد مادر فلسطین است همان طور که فرزندانش را در اثنای داستان ضبط و ربط میکند و در و همسایه را تحت پوشش خودش میگیرد. هرچند دست تنهاست اما برای رشد اینها در هر طیف فکری که قرار دارند تلاشش را میکند.
داستان به صورت خاص و ویژه پرداخت و نگاه زنانه به ماجرا نداشته. یعنی روند قصه اینگونه نیست که به نحوی مشخص، روزمره یک زن فلسطینی را به عنوان یک مبارز و شخصیت اصلی به تصویر بکشد اما مادر در آن به مثابه یک انسان و نمادی از یک زن فلسطینی با ویژگیهای عام مادرانه به ایفای نقش خود میپردازد.
همان طور که اشاره کردم در بسیاری از قسمتها مادر خانواده، در حال حمایت همسایهها، فرزند خودش و خویشاوندانش است و به اصطلاح زیر بال و پر آنها را میگیرد. نوع نگاه، مادرانه و همسرانه است. در جایی دیگر این مادر در تدارک ازدواج فرزندش در بحبوبه جنگ و درگیری است. گویا رسالت او زنده نگهداشتن جریان زندگی است. نقشی که شاید هر مادری با هر ملیتی در زندگی اعضای خانواده و اطرافیانش داشته باشد اما زمانی که بستر فعالیت، کشوری در حال جنگ است گویی انجام این وظیفه اهمیت مضاعفی پیدا میکند. در بخشی دیگر هم در خصوص نقش دختران دانشجو که در تشکلهای مقاومتی در دانشگاه فعالیت داشتند صحبت شده است.