- ب ب +

گل‌آقای مردم ایران

مراقب باشید شادی در مردم با لودگی و ابتذال و بی‌بندوباری همراه نشود، از این طریق به مردم شادی داده نشود. همه‌جور می‌شود به مردم شادی داد، از نوع صحیح آن شادی داده شود. گاهی اوقات یک لطیفه یا یک تعبیرِ بجا، مخاطب را شاد و خوشحال می‌کند. گاهی هم ممکن است یک آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آن‌طور شادی را ایجاد کند. شادی کردن و شادی دادن به مردم، به‌معنای لودگی نیست. طنز فاخر و برجسته، یکی از هنرهاست. طنز، هنر خیلی بزرگی است. بنده با مرحوم صابری شوخی می‌کردم و می‌گفتم طنازها! طنازهای واقعی را تقویت کنید، پرورش دهید و کمک کنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنی مطلب مهمِ جدی که با زبان شوخی بیان می‌شود، محتوا و معنایی در آن هست، منتها به زبان شوخی. این سخنان را حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در یازدهم آذر ماه ۱۳۸۳ در دیدار با مسئولان سازمان صداوسیما بیان کرده‌اند. ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳ سالروز درگذشت هنرمند طنزپرداز و مبتکر، کیومرث صابری (گل‌آقا) است

دو کلمه حرف حساب
روزنامه اطلاعات، دوشنبه ۲۴ دیماه ۱۳۶۳ در صفحه اول خود در زیر سرستونی متفاوت، نوشته بود: «دو کلمه حرف حساب، عنوان ستون کوتاه و تازه‌ای است که از امروز در اطلاعات می‌خوانید و ان‌شاءالله بطور ثابت ادامه خواهد یافت. نویسنده این ستون که نامش «گل آقا» است، تصمیم گرفته است ‌پس از این با روزنامه اطلاعات همکاری کرده و هر روز نکته‌ای از میان ده‌ها موضوع و سوژه خارجی و داخلی را انتخاب کرده و به سبک و سیاقی که تدریجاً خواهید دید در این ستون مطرح نماید.»(۱)

از فردای آن روز، گوشه سمت چپ بالای صفحه سوم روزنامه اطلاعات، مشتریان ثابتی داشت که دنبال طنازی نویسنده گمنامی بودند که در دو، سه بند شعر و سیاست و طنز را در هم می‌آمیخت، با شعار «خنده‌رو هر که نیست از ما نیست / اخم در چنته گل‌آقا نیست». طنزی نو و جسورانه که با بهره‌گیری از زبان خاص و شخصیت‌های خیالی همچون «شاغلام» و «غضنفر»، در دل فضای جنگ و محدودیت‌ها، لبخند را بر لبان مردم نشاند و در عین حال، نقدی هوشمندانه بر مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه ارائه داد.(۲)

زمانی طول کشید تا معلوم شود نویسنده این ستون، کیومرث صابری فومنی، چهره برجسته طنز مطبوعاتی ایران است. فعالیت‌های فرهنگی و ادبی او از قبل انقلاب در مجله طنز مصور توفیق، آغاز شده بود. توفیق اغلب از کاریکاتور، شعر، نثر و داستان برای بیان انتقادات خود استفاده می‌کرد و به همین دلیل توانست مخاطبان زیادی را جذب کند.

صابری پس از سال‌ها فعالیت در مجله توفیق، با توقیف این نشریه از عرصه روزنامه‌نگاری کنار رفت. پس از انقلاب، مدتی در دولت موقت مهندس بازرگان و سپس به عنوان مشاور فرهنگی و مطبوعاتی نخست‌وزیر شهید رجایی خدمت کرده بود.(۳) این پست در دو سال اول ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای هم ادامه داشت و پس از آن به وزارت ارشاد رفت.(۴)

رابطه او با آیت‌الله خامنه‌ای اما در قواعد اداری نبود و پیش از ریاست جمهوری آغاز شده بود. آن قدر صمیمی که مدعی است «سرم در لحظات درد و داغ شخصی روی شانه‌اش بوده»، و همین جنس عواطف باعث رفتار متفاوت او بوده است. «از اولین کسانی بودم که [بعد از ترور] در بیمارستان قلب [به عیادت] رفتم. گفتم: آقا پاشو، شما به خدا حالت بهتره، [...] گفت: بیا من را ماچ کن، من بروم. گفتم: تو هیچ چیزت نیست. تو این جوری میگی می‌خواهی اینجا بخوابی. خندید، دکترها ریختند گفتند: آقا، این بخیه‌اش پاره می‌شود. گفتم: به من چه [...] سید احمد آقا به من گفت: خدا به تو خیر بدهد هر کسی می‌آید اینجا، گریه می‌کند. گفتم: آنها پست می‌خواهند من که پست نمی‌خواهم.»(۵) به نظر می‌رسد یکی از نقاط آشنایی و تقویت اعتماد،‌ همکاری صابری با حلقه مبارزان هنرستان کارآموز است که یکی از اعضای شاخص آن برادر آیت‌الله خامنه‌ای بود.(۶)
 
* کسب حجت شرعی
دل نگرانی اصلی او درباره ستون دوکلمه حرف حساب، نرنجاندن امام بوده است: «همیشه هر ماهی یک بار، دو بار این تلفن اختصاصی را به آقای دعایی می‌کردم که اصرارم هم این بود که دل پیرمرد را نرنجانده باشم.» در آخرین ماه‌های عمر امام، تقاضای ملاقات می‌کند تا از این امر، آسوده خاطر شود: «دعایی برگشت گفت [...] ایشان گل‌آقا است. تا گفت ایشان گل‌آقا است، امام گفتند: تویی؟ شروع کردند به خندیدن. من گریه‌ام گرفت. گفتم: آقا به جد شما من ضد انقلاب نیستم [...] به هر حال کار طنز است، سخت است. یک چیزی اگر من گفتم دل شما شکسته است یا انقلاب لطمه‌ای خورده، شما ما را ببخشید.

گفتند «نه من چنین چیزی ندیدم.»(۷) او به این هم اکتفا نکرد، وقتی از حاج احمدآقا تفحص کرد و به جواب عروس امام رسید که «چند بار از لفظ خودشان شنیدم که برای ایشان وقتی خواندم گفته‌اند قوی است.» خیالش راحت می‌شود:‌ «گفتم: خب این دیگر برای ما کافی است که در این مملکت طنز بنویسیم، حجت شرعی ما هم تمام بشود.»(۸)

او به همان میزان که به اطاعت از امام وفادار بود، به خَلف او نیز وفادار ماند. بعد از ارتحال امام خمینی، به یاری رهبر جدید می‌شتابد و متنی نیز برای بیعت با او می‌نویسد تا در روزنامه اطلاعات منتشر کند. ۲۸ سطر از متن او، در رثای امام و سه سطر پایانی چنین بود: «غروب خورشید وجودت بر طالبان نور، تسلیت و طلوع ستاره رهبری عزیز دلت بر عاشقان عدالت، مبارک‌باد.»(۹)

رهبر انقلاب اسلامی که از نگارش چنین متنی با خبر می‌شوند، قصد مطالعه آن قبل از انتشار را دارند. «من این قدر خط می‌زنم یک مطلب را که جز من کسی نمی‌تواند بخواند، گفتم آقا نمی‌توانی بخوانی. گفت که من از سال ۶۰ دارم نوشته‌هایت را می‌خوانم، چطور نمی‌توانم بخوانم، بده. [...] عینک زدند و شروع کردند به خواندن [...] گفتند که این ۳ - ۴ سطر آخر را بردار. گفتم چرا؟ گفت چون مربوط به من است. گفتم: برنمی‌دارم، گفت که اِ ! من می‌گویم بردار. گفتم: آقا شما اگر به عنوان رهبر به من تکلیف شرعی بکنید من مرتکب گناه می‌شوم، حرف‌تان را گوش نخواهم کرد؛ من خواهش می‌کنم به من تکلیف نکنید الان، من باید این را چاپ کنم. [...] من تکلیف دارم به عنوان یک روشنفکر فوکل کراواتی که به نام امام کراواتش را باز کرده، با شما بیعت بکنم. بیعت من با امام بیعت خالص بود و باید هم اعلام کنم و الا برای ما ریش تراشیده‌ها، ضد انقلاب خیلی برنامه دارد.»(۱۰)
 
* رویش مستقل گل‌آقا
گل‌آقا که از سال ۱۳۶۸ به مرور حضورش در صفحه سوم روزنامه اطلاعات را کمرنگ کرده بود؛ در اول آبان ۱۳۶۹، متولی هفته‌نامه‌ای شد که به عنوان نخستین شماره هفته‌نامه طنز پس از انقلاب منتشر شد. دکتر فریدون سیامک‌نژاد که از زمان نخست‌وزیری شهید رجایی با صابری رفاقت داشت، می‌گوید: «در اواخر سال ۱۳۶۸ در یکی از صحبتها عنوان کرد که می‌خواهد مجله‌ای منتشر کند که جنبه ادبی داشته باشد. به ایشان گفتم: چرا مجله طنز منتشر نمی‌کنی. پاسخ داد: هنوز دودلم که طنز منتشر کنم یا کاری صرفا ادبی هنری منتشر نمایم. حدود یکی دو ماهی بعد که او را دیدم تصمیم گرفته بود مجله‌ای طنز به نام گل‌آقا منتشر نماید.»(۱۱)

تا این تاریخ، کیومرث صابری هیچ‌وقت تأیید نکرده بود که ادعای یک نماینده مجلس و حدس مطبوعات درباره آنکه او «گل‌آقا» است، صحیح است. حتی در آستانه چاپ کتاب منتخب «دوکلمه حرف حساب» هایش، در مصاحبه با روزنامه اطلاعات نسبت به مکتوم داشتن این هویت اصرار کرد، برغم آنکه با بیان «ایشان همیشه مشوق من بوده‌اند» در پاسخ به سؤال پایانی درباره نظر رهبر انقلاب، نشان می‌دهد این هویت برای مسئولان آشکار است.(۱۲) این اصرار به کتمان شاید بدان جهت بود که او می‌خواست فارغ از هویت رسمی خود در ساختار اداری، آزادانه طنز را به سرانجام برساند. «تا یک سال، حتی خانواده‌ام هم صد در صد نمی‌دانستند که گل‌آقا منم! آنها هم مثل بقیه، حدس‌هایی می‌زدند و من در نزد آنان هم انکار می‌کردم.»(۱۳)

اما با افشای هویت او، دیگر رسماً مدیرمسئول هفته‌نامه گل‌آقا بود و حتی گاهی این نام مستعار، بر نام اصلی سبقت می‌گرفت. او برای این فعالیت جدید به سراغ رهبر انقلاب اسلامی رفت: «سال ۶۳ با ایشان مشورت کردم. گفتم: می‌خواهم بروم مجله طنز برای مملکت درآورم، گفت الان اصلاً وقتش نیست. در سال ۶۹ من فکر کردم موقعش است. در آوردم، چاپ شده‌اش را پیش‌شان بردم. گفتم: ولی این را من منتشر نکرده‌ام. چاپ شده است، تمام است، شما ببینید، اگر بنا باشد چنین چیزی نباشد، من این را خمیر می‌کنم. گفت این را دیگر با من مشورت نکردی. گفتم: نه، الان مشورت می‌کنم. چون اگر به شما می‌گفتم و می‌گفتید بکن، رهبری یک مملکت، ولی امر [گفته بود]، من دیگر خدا را بنده نبودم. و اگر شما می‌گفتید نه، من چطور می‌توانستم در بیاورم. من گفتم این الگو و نمونه، چه کار کنم آقا؟ و ایشان ارشاد کردند و ما مجله را در آوردیم.»(۱۴)

شروع به کار این مجله با هیئت تحریریه‌ای با میانگین سنی ۵۰ سال بود. صابری خود گفته بود: «تا وقتی مجله گل‌آقا را منتشر نکرده بودم، فکر می‌کردم که طنز از دست رفته است. چون فقط کسانی می‌نوشتند که سابقه داشتند و جوان‌ها، نمود چندانی نداشتند. اما با انتشار مجله دیدیم که استعدادهای جوان و طنزنویسان بالقوه کم نیستند.»(۱۵) مجله گل‌آقا به سرعت به یکی از پرمخاطب‌ترین نشریات طنز ایران تبدیل شد و نسخه‌های ابتدایی آن نایاب می‌شد.
 
* در کنار مردم؛ در خط امام انقلاب
وسواس او برای رضایت ولی امر، همچنان باقی بود و هنوز یک سال نشده بود که برای اطمینان خود مکاتبه کرد. رهبر انقلاب در پاسخ نوشتند: «خدا را شکر که این طنز شیرین و پُرمغز، به دوره جلد شده یک ساله رسید و آزمونی از یک اقدام موفق در یک خلأ فرهنگی و هنری را در برابر چشم همه کسانی که برای شروع کارهای لازم، تردیدها را بر تصمیم‌ها غلبه می‌دهند، گذاشت. ادعا نمی‌کنم که کار شما کامل و بی‌عیب است، اما با ملاحظه اجمالی شماره‌های گل‌آقا، امید هرچه بهتر شدن و کامل‌تر شدن آن را دارم. طنز صادق و دلسوزانه باید همه نقاط معیوب، بخصوص آن‌ها را که کمتر به چشم می‌آیند و آن‌ها که بیشتر به علم و اطلاع همگان از آن نیاز است، هنرمندانه ببیند و بنمایاند. امروز جامعه و نظام انقلابی ما با دشمنانی روبه‌رو است که همه ابزارهای محسوس و نامحسوس را برای ضربه زدن و جریحه‌دار کردن مردم و نظام و انقلاب به کار می‌برند. برای آگاه کردن ذهن مردم از خدعه دشمن، چه وسیله‌ای از طنز هنرمندانه و شیرین و زیرکانه، بهتر و کاری‌تر؟»(۱۶)

مجله‌ای که در نخستین شماره‌اش به چاپ دوم رسید، و بدل به اتفاقی بزرگ در تاریخ مطبوعات ایران شد. گویی طنز گل‌آقایی، با لبخند امام آغاز شد و با تدبیر رهبر انقلاب به درختی تناور بدل گشت که سایه‌اش بر وجدان جامعه گسترده شد.(۱۷)

رابطه او با رهبر انقلاب، تنها پشت پرده‌ها نبود. سالها بعد که گل‌آقا اعتباری یافته بود و بخشی از دوستان سابقش بر دولت تکیه زده بودند، فضای سیاسی چنان دگرگون شده بود که برخی روزنامه‌های وقت آشکارا بر علیه جایگاه رهبری قلم می‌زدند،‌ در چنین ایامی او در سالروز شهادت رجایی در یادداشتی با عنوان «خط رجایی» پرده‌ای از جایگاه آیت‌الله خامنه‌ای برای شهید رجایی، آن هم پیش از جایگاه‌های سیاسیش را چنین منعکس ساخت: «چون گفتم: نام تو در خطبه جمعه گفته شد، گفتی: یک تار موی خامنه‌ای بر رجایی شرف دارد.»(۱۸)
 
 * شوخی در جهت ارزش‌ها
مقایسه او با عبید زاکانی بی‌راه نیست. آن دو در بعضی از آثارشان روی هم قرار می‌گیرند و یگانگی و تشابه می‌یابند. هر دو مردم‌گرا بودند؛ طنز را ابزاری برای اصلاح جامعه و نقد طبقات زیرین اجتماعی می‌دانستند. در حوزه‌های نقد و نظر خویش، نه با گوشه چشم که مستقیم طبقات زیرین را پیش نظر داشتند.(۱۹)

با تأسیس «گل‌آقا»، او بر دو اصل استوار ایستاد: پایبندی به ارزش‌های انسانی و ملّی، و حفظ وقار و نجابت در طنز. همین نگاه شریف، متناسب با تحولات اخلاقی پس از انقلاب، طنز او را به خانه‌های مردم برد، طنزی که می‌شد با صدای بلند در کنار خانواده خواند و به آن خندید.(۲۰)

رهبر انقلاب در این خصوص می‌فرمایند: «باید نگاه کنید ببینید ارزش‌های اسلام و انقلاب چیست؟ این ارزش‌ها را به‌دست بیاورید. شوخی و خنده‌مان هم باید در این جهت باشد. سرگرمی و تفریحمان هم بایستی در این جهت باشد. کار روی افکار عمومی مردم همه باید در این جهت باشد.»(۲۱)

گل‌آقا چنین بود،‌ او خطوط قرمز پررنگی داشت «من تحت هیچ شرایطی، کاریکاتور روحانیون را چاپ نمی کنم. این را، توهین به لباسی می‌دانم که جنبه تقدس دارد. ممکن است بگویید که در هر لباس، آدم های بد هم هستند؛ بله، هستند اما آنها دیگر روحانی نیستند. انسان بدی هستند که آن لباس را به خودشان بسته اند. من چه حقی دارم که کلیت چیزی را که در اذهان مردم مقدس است و تقدس آن هم به نفع جامعه است، زیر سؤال ببرم؟»(۲۲)

او نه‌تنها هفته‌نامه، بلکه ماهنامه، سالنامه، انتشارات گل‌آقا، هفته‌نامه کودکان و خانه طنز ایران را هم راه‌اندازی کرد. فعالیت‌های صابری بازتاب جهانی نیز داشت. وال‌استریت ژورنال در مصاحبه‌ای با او، گل‌آقا را نشریه‌ای موفق در ایجاد روحیه‌ای شاد در مردم معرفی کرد. این روزنامه نوشت: «کیومرث صابری برای آغاز انتشار گل‌آقا ناگزیر بود پول قرض کند، اما اکنون مجله‌اش صد هزار نسخه فروش دارد، تیراژش در کشوری که از ۵۵ میلیون نفوس آن، یک سوم بی‌سواد هستند، تیراژ برجسته‌ای است.» همچنین، لوس آنجلس تایمز در تاریخ ۲۸ آوریل ۱۹۹۲ (۸ اردیبهشت ۱۳۷۱) یک صفحه خود را به گل‌آقا اختصاص داده و تلاش گل‌آقا را موفقیت‌آمیز دانسته است. روزنامه‌های معتبری چون ال‌پائیس اسپانیا و آساهی ژاپن نیز گزارش‌هایی تحسین‌آمیز از فعالیت‌های او منتشر کردند.(۲۳)

با این حال، در دوم آبان ۱۳۸۱ و در دوازدهمین سال انتشار گل‌آقا، بدون هیاهو و در سکوت، پرونده هفته‌نامه را بست. اقدامی همچون بسیاری از گام‌های قبلی او همچنان رازآلود باقی ماند.
 
* غروب طنازِ فاخر
کیومرث صابری فومنی، گل‌آقای مردم ایران، کسی که در سخت‌ترین روزها وظیفه خود را در شادی دل آن‌ها شناخت و پی‌گرفت، سرانجام پس از نبردی سخت با بیماری سرطان خون، در روز ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳ در تهران چشم از جهان فروبست و با خود عصری از طنز فاخر و اصیل ایرانی را به پایان رساند.(۲۴)

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پی درگذشت ایشان فرمودند: «با تأسف فراوان خبر درگذشت هنرمند طنز پرداز و مبتکر مرحوم آقای کیومرث صابری را دریافت کردم. این ضایعه‌ایضایعه‌ای در عرصه هنر و غم بزرگی برای دوستان و معاشران او و کسانی است که با سلامت نفس و پاکدامنی سیاسی او آشنا بودند. او یار دیرین شهید رجایی و طرفدار وفادار همیشگی انقلاب و نظام اسلامی بود. هنر برجسته او در سال‌های دفاع مقدس همواره در خدمت کشور قرار داشت و او تا آخرین روز عمر خود هرگز قلم و قریحه سرشار خود را جز در راه ایمان و باور خود بکار نگرفت.

اینجانب که مدت‌ها از همکاری او و در همه بیست سال اخیر از لطف هنر او برخوردار بوده‌ام، خود را در غم درگذشت او شریک می‌دانم و به خانواده محترم و دوستان و همکاران او تسلیت می‌گویم و رحمت و غفران الهی را از خداوند متعال برای او مسئلت می‌کنم.»(۲۵)
 

 

 روزنامه اطلاعات، ۱۳۶۳/۱۰/۲۴، ص۱

  صابری، کیومرث (۱۳۸۶). خاطرات کیومرث صابری (گل‌آقا). تهران: نشر عروج، ص ۷۴

  بهداروندیانی، غلامرضا (۱۳۹۸). تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی، ج۵، عملکرد دولت مکتبی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۸۷

 خاطرات کیومرث صابری (گل‌آقا)، ص ۱۴

 همان، ص ۵۲

 کاموربخشایش، جواد؛ عربانی، جواد (۱۳۹۲). خاطرات آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، ج۱. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۲۵۴

  همان، ص ۱۶

 همان، ص ۱۹

  روزنامه اطلاعات، ۱۳۶۸/۳/۲۰، ص۳

(۱۰  خاطرات کیومرث صابری (گل‌آقا)، ص ۲۰

(۱۱ بسطامی، رضا ؛ آقایی‌جیرهنده (۱۳۸۸) خاطرات دکتر فریدون سیامک نژاد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۴۰.

(۱۲ روزنامه اطلاعات، ۱۳۶۸/۷/۲۲

(۱۳ خاطرات کیومرث صابری (گل‌آقا)، ص ۹۰

(۱۴ همان، ص ۴۸

(۱۵  موسوی‌گرمارودی، علی (۱۳۸۰) دگرخند، درآمدی کوتاه بر طنز و هزل و هجو در تاریخ و تاریخ معاصر، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ص ۳۶۷

(۱۶  پاسخ به نامه آقای کیومرث صابری، مدیر مسئول مجله گل‌آقا، ۱۳۷۰/۴/۲۷

(۱۷  اولین جرقه‌ مجله‌ گل‌آقا کی زده شد، ۱۳۹۶/۲/۱۲

(۱۸  روزنامه اطلاعات، ۱۳۷۶/۶/۶، ص۳

(۱۹  دگرخند، ص ۳۲۹

(۲۰  اولین جرقه‌ مجله‌ گل‌آقا کی زده شد، ۱۳۹۶/۲/۱۲ https://khl.ink/f/۳۶۳۷۸

(۲۱  بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اعضای گروه اجتماعی صدای جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۰/۱۱/۲۹

(۲۲ خاطرات کیومرث صابری (گل‌آقا)، ص ۹۵

(۲۳  دگرخند، ص ۳۳۲

(۲۴  خاطرات کیومرث صابری (گل‌آقا)، ص ۷۴

(۲۵  پیام تسلیت در پی درگذشت هنرمند طنزپرداز آقای کیومرث صابری، ۱۳۸۳/۲/۱۱