- ب ب +

مارپیچ سقوط

در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند. شصت و نهمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید محمدجواد برهانی تقدیم شده است.

مارپیچ سقوط
* «ایران باید فلج شود!» این گزاره مهم‌ترین هدف اسرائیل در جنگ بود هم در سطح راهبردی و هم تاکتیکی. اهداف تاکتیکی بستر لازم را برای اهداف راهبردی تأمین می‌کنند. اقدام تاکتیکی طراحی می‌شود تا مجری را به یک هدف راهبردی برساند.

اگر ضربه به حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی و تسهیل فروپاشی آن را یک هدف راهبردی برای صهیونیست‌ها بدانیم، این هدف راهبردی در سطح تاکتیکی تبدیل به تعداد اقدام می‌شود که بمباران جلسه‌ی شورای عالی امنیت ملی و طراحی برای حذف یکباره‌ی تعدادی زیادی از شخصیت‌های سیاسی نظام، یکی از آنها محسوب می‌شد.

«ایران باید فلج شود!» برای صهیونیست‌ها هم هدف تاکتیکی بود هم هدف راهبردی. هدف تاکتیکی بود از این نظر که قرار بود با ترور همزمان بال‌های سیاسی و نظامی کشور، بستر لازم را برای سایر اقدامات ضدّامنیتی فراهم کنند. اقداماتی که بخشی از آن توسط خودشان انجام می‌گرفت. فعال کردن نسخه‌ی جایگزین برای حاکمیت و رایزنی با اپوزیسیون جمهوری اسلامی برای ایفای این نقش و حتی اقدام برای فعال کردن هسته‌های ضدّامنیتیِ تجزیه‌طلبانه بخشی از طرح بود که از سوی خودشان هدایت می‌شد.

بخشی از طرح را هم به زعم خودشان به مردم ایران سپرده بودند. به گمان‌شان ضربه به بال‌های سیاسی و نظامی کشور بستر لازم را برای یک آنارشیسم فراهم می‌کرد تا جریان‌های خفته‌ی مردمی را علیه جمهوری اسلامی تحریک و عرصه را برای نظام تنگ کنند. چنان به این بخش از طرح امید داشتند که در همان روزهای نخست و پیش از اطمینان از اینکه اصولا آیا مردم پای این طرح ضدّایرانی خواهند آمد یا نه رایزنی با اپوزیسیون و فعال کردن جبهه‌ی سیاسی علیه نظام را هم کلید زدند.

سرکنگبین طرح ضدّایرانی آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها اما در عمل صفرا فزود. جریان‌های مختلف مردمی از طبقات مختلف فرهنگی و عقیدتی و حتی سیاسی در عمل نه تنها به خیابان نیامدند که پشت مشت محکم ایران علیه دشمن خارجی ایستادند و یکپارچه به حمایت از نیروهای مسلح کشور در مبارزه با دشمن آمریکایی-صهیونی پرداختند. تیر رها شده از چله‌ی صهیونیستی-آمریکایی به سنگ خورد و این بخش از هدف راهبردی را ناکام گذاشت. سمت دیگر ماجرا اما فلج کردن ایران در سطح تاکتیکی و عملیاتی بود. حمله‌ی غافلگیرانه‌ی صهیونی در نیم‌روز اول جنگ از بامداد ۲۳ خرداد تا ظهر همان روز قرار بود همان اتّفاقی را برای ایران رقم بزند که رژیم پیش‌تر در جنگ هایی مانند جنگ ۶ روزه آزموده بود. در عمل اما اتّفاق دیگری افتاد.

سنگین‌ترین پاسخ موشکی ایران از نظر کیفی در همان شب اول و دوم حمله رخ داد یعنی شبی که قرار بود تا چند هفته بعد هیچ موشکی از خاک ایران شلیک نشود. در ادامه هم در نیمه‌ی دوم جنگ ورق از نظر تاکتیکی هم به نفع ایران برگشت. نواخت پاسخ‌های ایران نه تنها قطع نشد بلکه با مدیریتی هوشمندانه از نظر کیفی هم افزایش پیدا کرد و تا توقف آتش‌ ادامه پیدا کرد. «ایران باید فلج شود» نه در سطح راهبردی و نه در سطح تاکتیکی به دستاوردی ختم نشده بود.