- ب ب +

بحث لغوی درباره "بدعت"

بدعت ضد سنت است، یعنی عقیده یا فعلی نو که خلاف سنت رسول باشد. مفهوم نزدیک به آن را در زبان انگلیسی heresy و در زبان فرانسوی hérésie و در زبان آلمانی Häresie می‌گویند.
  ترتولیان، عالم مشهور مسیحی قرن اول و دوم میلادی، گفته است "heresy"ها همه novellatis هستند، یعنی چیزی نوند.
این لغات اروپایی خود مشتقند از hairesis یونانی به معنی اختیار و مجازاً هر اندیشه و فکر یا مکتب فکری که فرد پیرو آن باشد‌. علمای مسیحی بودند که به این کلمه معنی منفی دادند و پیروان نحله‌های فکری دیگر، از جمله پیروان مکاتب و فرقه‌های گنوسی و فلسفی یونانی، را گمراه شمردند.
یکی از اینها آن گروهیند که در زبان لاتینی به Cathari مشهورند. اینان نام خود را از katharon یونانی (همریشه با katharsis) می‌گیرند، به معنی پاک: گروه پاکان (katharoi). در زبان آلمانی اهل بدعت را Ketzer می‌گویند که صورت آلمانی همان لغت لاتینی است. اسم آن را Ketzerei می‌گویند. پس در زبان آلمانی مفهوم نزدیک به بدعت عربی، علاوه بر آن لفظ یونانی‌الاصل که گذشت، Ketzerei است.
در زبان پهلوی مفهوم نزدیک به بدعت را اشموغی یا اهلموغی می‌گویند، در لفظ تقریباً یعنی آنچه ضد «اشه» است (بدعت مستلزم تثبیت ارتدوکسی یا سنت است. اینکه ارتدوکسی زردشتی کی مستقر شده و مفهوم بدعت در آن دین کی به وجود آمده اکنون از بحث خارج است). اهلموغان پیروان واقعی "دین" نیستند، بلکه پیرو ضد "دین" اند. متضاد "دین" را در نوشته‌های پهلوی "وَرَن" می‌گویند، به معنی شهوت و هوی؛ نه به معنی خاص، بلکه به معنی عام: آنچه ضد عقل است (در گذشته به جای خود در این باره بحث کرده‌ام). اصل کلمۀ ورن در اوستا وَرِنَه است. این لغت نیز در لفظ معنی "انتخاب و اختیار" دارد و مجازاً "عقیده". رابرت زینر تحول معنی آن را با تحول معنی کلمه hairesis قابل قیاس یافته است. تشابهی است جالب توجه، ولی احتمالاً بی‌ربط به هم؛ اسباب تحول معنی این دو لفظ در دو فرهنگ ایرانی و مسیحی یکی نبوده است. ورن البته برابر با بدعت نیست و معنیی عامتر دارد (به جای خود بحث کرده‌ایم).
اما ورن تشابه جالبی نیز در معنی با هوی دارد. ملل و نحل نویسان از "اهواء" اقوام دیگر سخن گفته‌اند و اهل دیانات را از اهل اهواء جدا کرده‌اند. اهل جماعت گروههایی از اهل قبله را نیز اهل اهواء شمرده‌اند (در بعضی متون فارسی: «هوادار»). اهواء تعبیری است قرآنی و از آنجا وارد اصطلاحات این طایفه شده، ولی در هر حال مشابهتی با مفهوم ورن، که ضد دین است، دارد (در تعریف "دین" به معنی زردشتیِ آن نیز نمی‌توان اینجا وارد شد).
زندیقان نیز اهل بدعت بوده‌اند و اهل کفر و الحاد (در درجۀ اول مانویان). علمای زردشتی در شمار اهلموغان اهل تأویل و "اهل زند" را نیز ذکر کرده‌اند و زندیگان یا زندیکان را نیز (در معنی مانویان و گاه مزدکیان) تکفیر و تفسیق نموده‌اند. زندیقان ممکن است نامشان را از زند گرفته باشند، یعنی زندیق معرّب زندیگ یا زندیک باشد. گروهی بر اینند. گروه دیگر از محققان اصل آن کلمۀ پهلوی را در زدّیقِ اَرمانی (در لفظ برابر با صدّیق عربی) جسته‌اند. مهمترین مدافع فعلی این رأی اخیر استاد فرانسوا دُبلواست. مسأله گویا هنوز محل نزاع است.
   
ذیل: آنچه ما امروز "کاتارها" می‌گوییم تعبیری تازه است که صورت آن تا حدی درست است، ولی دقیق نیست. نام بعضی فرق مسیحی یا گنوسی یا متهم به "غنوصیه" در بعضی متون عربی و گاه فارسی آمده و چون غالباً ما در ضبط این نامها به آن سنت بی‌توجهیم (گاهی نیز همه چیزمان نادرست است. بدترین جایی که از این جهت به یاد دارم مدخل "غنوصی‌گری" (کذا) است در فرهنگ تاریخ اندیشه‌ها که نه فقط ضبط کلمات آن، که سرتاسر آن غلط است. جهل از سر تا پای آن ترجمه و بالتّبَع مترجمش (مقصود مترجم آن مدخل است نه کل کتاب) می‌بارد) -- باری چون چنین است، چند نمونۀ جالب را از کتاب مقالات ناشئ اکبر ( و به شکل مصحّف در الفهرست) نقل می‌کنیم، شاید به کار آید و دیگران را به جستجوی بیشتر برای یافتن ضبطهای درستتر برانگیزد:
Cathars: قَثَرونیّه
Ophites: ماریها =حیّیّه
Valentinians: والینطیّه
Arians: اَریوسیّه
مقصود طبعاً ذکر نام فرق مشهور، چون مرقیونیّه و دیصانیّه و یعقوبیّه و نسطوریّه، نبود.
آنچه گذشت بحث لغوی اجمالی نادقیقی بود در چند لفظ دال بر معانی نزدیک به هم. بحث دقیقتر مجالی بسیار وسیعتر می‌طلبد. در فارسی چیزهایی نوشته شده که بعضی البته قابل استفاده است. بعضی نیز بیفایده یا کم‌فایده. در مورد زندیق علی‌الخصوص به مدخل آن در دائرةالمعارف اسلام و منابع آن رجوع فرمایند. از جهات دیگر، دوستان جوان را به نوشته‌های استاد یوزف فان اس راهنمایی می‌کنم. جای یک نوشته مبسوط همراه با جزئیات در فارسی خالی است.
 
یادداشت‌های سید احمدرضا قائم‌مقامی