- ب ب +

حکایتِ مرد قاضی و دلّال

 
وقتی مردی قاضی با شخصی دلّال گفت : درازگوشی از جهت من بیاور که نه صغیرِ محقّر و نه کبیر مُشتَهَر باشد،اگر علوفهٔ اورا زیاد کنم شاکر باشد و اگر کم شود صابرگردد،اگر من براو سوار شوم رَهوار باشد و اگر دیگری برآن برنشیند از رفتار بایستد،ودر هر کار به رِفق ومُدارات باشد.دلّال گفت: اگر خداوند جنابِ قاضی را مَسخ نماید به صورتِ خری ،توانم چنین حِماری به دست آورم.¹
 
____
1_یادداشتهای عبّاسقلی خان سپهر،نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ مجلس شورای اسلامی به شمارهٔ۱۱۳۶۶،برگ ۱۲۶