خروشی خروشیدم
سابقهٔ اجمالی یک تعبیر شاهنامه و بحث مختصر در حسن و قبح آن
مانند این تعبیر را در بلاغت غربی نمونهای از figura etymologica میدانند که تقریباً معادل است با جناس اشتقاق ما. تقریباً، زیرا این صنعت را به معنای دقیق زمانی صادق میدانند که مفعول بیواسطهٔ جمله با فعل جمله همریشه باشد؛ همریشگی فعل و مفعولِ بواسطه را نیز میتوان مجازاً figura etymologica شمرد و همریشگی ظاهری بواسطۀ تشابه آوایی را (تقریباً برابر با جناس شبه اشتقاق) باید pseudo-figura etymologica دانست. این نوع تکرار را در قرون قبل از اسلام حَسَن تلقی میکردهاند، اما در ادوار بعد گرچه یکسره قبیح به حساب نیامده، حشوی در آن دیدهاند. مانند این نوع تکرار بیتی است در شاهنامه:
خروشی خروشیدم از پشت زین
که چون آسیا شد بر ایشان زمین
شاهنامه، دفتر اول، ص ۲۲۴ (از تصحیح دکتر خالقی)
برای اینکه سابقهٔ این نوع تکرار اجمالاً معلوم شود، بیت را میتوان مقایسه کرد با این عبارت مانوی به زبان پهلوانی (منقول در کتاب منتخب متون مانوی از مری بویس، ص ۱۶۲) که در کاربرد "خروشی خروشیدن" با بیت شاهنامه اشتراک دارد و گواهی دیگر است از قدمت استعمال "فرمولهای شعری" شاهنامه:
srāwag hēm abžīrwānag cī až Babil zamīg franaft hēm. franaft hēm až zamīg Babil ku xrōsān xrōs pad zambūdīg.
مانی در شأن خود میگوید: "شاگردی (یا طالبی) جوانم که از بابل زمین روانه شدم. روانه شدم از زمین بابل که خروشی خروشم به جهان."
این شیوهٔ بیان مشابهتی با مفعول مطلق عربی دارد، ولی مقایسه میان این دو کاملاً هم درست نیست؛ بعضی ظرایف در این مقایسه از دست میرود. مقایسه با آنچه در زبان انگلیسی cognate accusative یا cognate object میگویند (و همان فیگورا اتیمولوگیکا است) درستتر است. مثال مشهور آن در کتابهای دستور این است:
He lived a long life.
این نوع تکرارها را باید در یک زمینهٔ وسیعتر بررسی کرد و آن "تکرارهای بلاغی" در زبانهای کهن است که بلاغت آنها همیشه ملائم ذوق امروزی نیست. از طرف دیگر، درست است که این نوع تکرار در زبانهای ایرانی سابقهٔ قدیم دارد (راقم این سطور چند سال قبل در ضمن سخنرانیی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی مقدمات بحث دربارهٔ این تکرارها را در مقایسه با نظایر ویدی آن طرح کرده و بعضی انواع آن را طبقهبندی کرده است)، ولی بعضی ساختها مانند "بلرزیدی زمین لرزیدنی سخت" بدون تردید تحت تأثیر زبان عربی به وجود آمدهاند و ارتباطی با زبانهای ایرانی قبل از اسلام ندارند و بنابراین، رأی دستورنویسان گذشته در این باره درستتر است از بعضی آراء جدیدتر. طرح این مسأله در ذیل آنچه در دستورهای زبانهای کهن به آن absolutive میگویند نیز درست نیست و زمینهای که بحث در آن باید درگیرد همان "تکرارهای بلاغی" سابقالذکر است. یان خندا، دانشمند هلندی، در کتاب تکرارهای بلاغی در کتاب وید در این باره مباحث مفصلی طرح کرده که میتوان آن را مبنای بحث دربارهٔ این صنعت در زبانهای ایرانی پیش از اسلام قرار داد، و بعضی دوستان به خواست بنده در گذشته چنین کاری در دانشگاه کردهاند.
در آن عبارت مانوی صنعت دیگری نیز هست که آن نیز استوار بر تکرار است همراه با نوعی طرد و عکس. این صنعت نیز پرکاربرد بوده است.
برای اینکه معلوم شود این صنعت یا کاربرد نحوی (و این دو گاهی یک چیزند) در نثر هم روایی داشته و هم این که اجمالاً معلوم شود که ذوق ایرانی چه اندازه در پذیرش این کاربرد تغییر کرده، مقایسهای میتوان کرد میان "پرسش پرسیدن" در زبان پهلوی ( pursišn pursīdan)، که قطعاً قبیح تلقی نمیشده، و "سؤال پرسیدن" فارسی که از اولین چیزهایی است که ویراستاران به شاگردانشان درس میدهند و آنان را از استعمال آن بر حذر میدارند.
مشخصات کتاب استاد خندا چنین است:
J. Gonda, Stylistic repetition in the Veda, Amsterdam, 1959
سید احمدرضا قائممقامی