- ب ب +

برهانِ قاطع

 معروف است که یک روز فخر رازی با شاگردان در اطراف شهر قدم می زد ودلائل یگانگی خدارا می گفت.شاگردها هر دلیلی را نقضی می تراشیدند واو باز دلیل می آورد .و خصوصاً دلیل وضع را با برهان خُلف می خواست ثابت کند.و می گفت: به هزار و یک دلیل خداهست ویکی است.
او هزار دلیل را گفت وهنوز باز گفتگوها درمیان بود.درهمین وقت به زارعی رسیدند که بیل به دست مشغول آبیاری بود.فخر رازی به بچّه ها گفت: ببینید حتّی یک زارع بی سواد هم می داند که خدا هست ویکی است.پس پیش رفته وآهسته از زارع بی مقدّمه پرسید:
پیرمرد خدا چندتاست؟
دهقان آهسته گفت: یکی.
فخر رازی پرسید : پیرمرد دلیلی هم می توانی بیاوری؟
پیرمرد دهقان ،بی تأمّل ،خشمگین شد وبیل را کشید بالای سر وبه طرف فخر رازی حمله برد وفریاد زد: پدرسوخته دلیل هم می خواهد.
فخر رازی آهسته عقب کشید وخود را به شاگردان رساند.پرسیدند جناب استاد،لابد دلیلی تازه هم برای ما به دست آورده اید؟ جواب داد :آری واین دلیل هزار و یکمی از همه قوی تر بود.¹
 
مرحوم ابراهیم صهبا این حکایت را به رشتهٔ نظم کشیده و می گوید: 
 
فخر رازی با گروه پیروان
بود درراهی ،سحرگاهی روان
 
زارعی را دید آن یزدان پرست
گرم کارخویش وبیل او را به دست
 
رازی از خیل مریدان شد جدا
گفت از او پرسم نشانی از خدا
 
پس شتابان جانب دهقان شتافت
زآن که او را باب طبع خویش یافت
 
کرد از آن ،زارع عامی سؤال
چند تا باشد خدای لایزال؟
 
گفت آرام او ،خدا باشد یکی 
نیست دراین مطلب روشن شکی
 
فخر رازی خواست چون از او دلیل
داد پاسخ با زبان دسته بیل
 
کرد براو حمله دهقان از غضب
کاین جواب تو بود ای بی ادب
 
کرد شاگردی زاستاد این سؤال
تا چه گفت آن زارع شوریده حال
 
گفت آورد او بسی محکم دلیل
کرد اثبات خدا با دسته بیل
 
کز دلایل جملگی بالاتر است
مُنکران را ضرب شستی درخور است
 
زان دلیل بیل بس بالا گرفت
صیتِ استدلال آن دنیا گرفت²
 
________
1_مرحوم مدرّس افغانی از این دلیل به دلیل یک متری تعبیر می کردند.
2_دیوان حکیم لاادری ،ابراهیم صهبا ،مقدّمهٔ استاد باستانی پاریزی ،صفحهٔ ۱۶و۱۷