- ب ب +

تقدیر در شاهنامه

 در اساطیر و حماسه‌ها، در هر دو، تقدیر عمیق نقش بازی می‌کند. از قبل معلوم است که برهما باید بمیرد و دوباره چه وقایعی باید اتفاق افتد. تمام حوادث تا ابد قابل پیش‌بینی است. در اساطیر نزدیک (اسکاندیناوی)، پس از این‌که جهان به سر می‌رسد، جهان تازه دوباره خواهد آمد، دوباره خدایان و دیوان خواهند آمد، ضدّ خدایان خواهند آمد. در ادیان اساطیری، تا ابد پیش‌بینی شده که چه خواهد شد. این امر تقدیر در حماسه‌ها خیلی وحشتناک‌تر جلوه می‌کند. شما سراسر شاهنامه را که بخوانید، تمام وقایع آینده را خواب به شما اعلام می‌کند. گاهی هم پیشگویی‌هایی در این باره می‌شود، ستاره‌شمر می‌آید و پیش‌بینی می‌کند، ولی عمدتاً خواب و رویاها است که وقایع آینده را به ما نشان می‌دهد و تقدیر، حاکم مطلق بر زندگی همگان است. در حماسه‌های ایرانی، در مرحله‌ای کهن‌تر از شاهنامه، خداوند، شاه–پهلوان‌هایی را بی‌مرگ می‌آفریند، مثل جمشید، کاووس و فریدون. اما بعدها به سبب خطاها و گناهانی که می‌کنند، بی‌مرگی از آنها گرفته می‌شود. این امری غیر تقدیری است. ظاهراً در اساطیر کهن و ادبیات حماسی قدیمی ما عمدتاً تقدیر حاکم است، ولی گاهی بعضی امور هم تقدیری نیست، گاه عوامل غیرتقدیری هم خودشان را نشان می‌دهند. اما در شاهنامه، دیگر بویی از اختیار نیست و تقدیرِ مطلق حاکم است. شاید هم اشتباه می‌کنم، آیا نمونه‌ای جز این می‌شناسید؟
 
 
ابوالقاسم اسماعیل‌پور:
جناب استاد!
آیا علتش این نیست که فردوسی در هاله‌ای از معتقدات دینی به سر می‌برد و تحت تأثیر جهان‌بینی اسلامی است؟ 
 
کاملاً ، اما این فقط دین اسلام نیست که تقدیری است. ادیان معمولاً تقدیری‌اند. در گاثا البته اختیار هم هست، ولی کل قضیه تقدیر است. در این تردیدی نیست.
 
پس طبیعی است که تحت تأثیر اندیشه‌های دینی است که خدایان مثلاً در ایران نمی‌میرند؟ طبیعی است.
 
گفتگوی دکتر ابوالقاسم اسماعیل‌پور با 
با زنده‌یاد استاد مهرداد بهار
ماهنامهٔ چاووش، شماره ۱۰/۹، ۱۳۷۱