- ب ب +

اندر نطق و کلام و قول

 پس نخست نطق است و آن مر نفس را جوهری است‌اندر حد قوت، و چو بفعل آید اعنی چو مردم تمام شود و چیزی خواهد گفتن نخست ازو خلق باشد و آن ترتیب سخن باشد ازو بتدبیر‌اندر نفس، سپس از آنک مر آن را بآواز بیرون آرد، چنانک خدای تعالی حکایت کرد از سلیمان النبی علیه‌السلام که بر سبیل شکر از خداء تعالی مردمان گفت «ای مردمان ما را منطق پرندگان بیاموختند» بدین ایت: قوله «با ایهاالناس علمنا منطق الطیر.».
 
‌اندرین قول پیداست که منطق و نطق بآواز نیست و قول و کلام بآواز‌ست، چنانک خداء تعالی گفت بحکایت که مر عیسی را گفتم «تو کلام گفتی با مردمان‌اندر گهواره»، قوله «تکلم الناس فی المهد و کهلا»، یعنی بآواز سخن گفتی؛ و چو سلیمان گفت «ما را منطق (پرندگان) بیاموختند» یعنی دانیم، و آن ناگفته است؛ پس نطق سخن دانسته باشد و ناگفته، و کلام منطق گفته باشد، و قول جزوها کلام باشد که هر یکی را معنئی باشد، و جملگی آن جمع شود بر گزاردن یک معنی کآن جز بدان قولها گزارده نشود.
 
ناصرخسرو » جامع الحکمتین