لا فَتی اِلّا علی بر خوانْد هر دم مُصطفا
یافتی بر خوان اگر جویی رضای مرتضا
لا فَتی اِلّا علی بر خوانْد هر دم مُصطفا
ور همی خواهی که گردی ایمن از هَلْ منْ مَزید
شرح یُوفون و یُخافون یاد کن از هَل أتی
آنکه داماد نبی بود و وصی بود و ولی
در موالاتش وصیت نیست شرط اولیا
گر علی بعد از سنین بنشست او را زان چه نقص
هیچ نقصان نامدش بعد از سنین اندر سنا
مرتضی را چه زیان گر بود بَعْدَالاختیار
مصطفی را چه زیان گر بود بعدالانبیا
حب یاران پیمبر فرض باشد بیخلاف
لیکن از بهر قرابت هست حیدر مقتدا
بود با زهرا و حیدر حجت پیغمبری
لاجرم بنشاند پیغمبر سزایی با سزا
آن که چون آمد به دستش ذوالفقار جانشکار
گشت معجز درکفش چون درکف موسی عصا
آمد آواز منادی لافتی الا علی
وانگهی لا سیف الا ذوالفقار آمد ندا
وان دو فرزند عزیزش چون حسین و چون حسن
هر دو اندر کعبهٔ جود و کرم رکن و صفا
امیر معزی » قصاید