سالک راه خدا پادشه ملک سخن

سالک راه خدا پادشه ملک سخن
ای ز الفاظ تو آفاق پر از درّ یتیم
اختر سعدی و عالم ز فروغ تو منیر
واضع عقلی و گیتی ز نظیر تو عقیم
پیش اشعار تو شعر دگران را چه محل
س حر بی وقع نماید برِ اعجاز کلیم
بنده را از تو سؤالیست به توجیه و سؤال
نکند مردم پاکیزه سیر جز ز کریم
مرد را راه به حق عقل نماید یا عشق
این در بسته تو بگشای که بابیست عظیم
گرچه این هر دو به یک شخص نیایند فرود
در دماغ و دل بیدار تو بینند مقیم
عقل را فوقتر از عشق توان گفت بگو
چون تو را روز و شب این هر دو حریفند و ندیم
پایه و منصب هر یک به کرم باز نمای
تا ز الفاظ خوشت تازه شود جان سقیم
باد آسوده و فارغ ز بد و نیک جهان
خاطر آینه کردار تو چون نفس حکیم
سعدی - رسائل نثر