- ب ب +

زن پیامبر نشد چون پیامبرساز بود

گفتگو با مریم حاج عبدالباقی، دکترای علوم قرآنی
خانم «حاج عبدالباقی»، یکی از آن زنانی است که در حوزه علوم قرآنی، پژوهش ها و تحقیقات بسیاری را انجام داده اند. نگارش مقالاتی با عناوین «بررسی جایگاه قطع در تفسیر و امکان حصول آن»، «بررسی تطبیقی حجاب در روش قرآن و روش جمهوری اسلامی»، «نماز و تأثیرات آن»، «پوشش و آراستگی» و «فلسفه پوشش در اسلام» از آن جمله هستند.

وی پس از اخذ دیپلم ریاضی و دریافت مدرک کارشناسی الهیات در مقطع کارشناسی ارشد به رشته علوم قرآنی روی آورده و در مقطع دکترا هم در همین رشته ادامه تحصیل داده و از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده است.

 

 

 

خانم حاج عبدالباقی ابتدا کمی بیشتر از روند تحصیلی تان بگویید و اینکه چطور شد به سراغ تحصیلات قرآنی رفتید؟

به دلیل انقلاب فرهنگی و بسته بودن دانشگاهها بلافاصله بعد از دیپلم وارد دانشگاه نشدم، در این فاصله دو سال معلم بودم و بعد از تمام شدن مقطع کارشناسی هم به دلیل متأهل بودن و نگهداری از دو فرزند کوچکم، برای ورود به کارشناسی ارشد، حدود پنج سال تأخیر داشتم. اما نمی شود گفت در این زمان هم بیکار بودم، بلکه این دوران هم به عنوان معلم دینی و قرآنی در مدارس «روشنگر» و «طلیعه نور» بودم و همچنین شروع به حفظ قرآن کردم و حدود ده جزء آن را تمام کردم، پس از پذیرفته شدن در مقطع کارشناسی ارشد، سعی کردم تمام قرآن را حفظ کنم و خدا را شکر، تا سال 75 کل قرآن را حفظ کردم و در عین حال شاگرد اول دوره علوم قرآنی هم شدم، سپس در سال 77 برای دوره دکترای علوم قرآنی، نفر اول این رشته در دانشگاه تهران شدم.

 

از چه زمان مشغول کار شدید ـ و در چه زمینه ای شروع به فعالیت کردید؟

من از 18 سالگی تدریس می کردم، در واقع همیشه معلم بودم، حتی چند سالی هم که به دلیل کوچک بودن بچه ها و نیاز به نگهداری از آنها در خانه بودم هم، تدریس را رها نکردم و در این دوره نیز به همسایه ها و آشنایان روخوانی و تفسیر قرآن یاد می دادم. تا اینکه موقع ثبت نام دخترم در مدرسه روشنگر، به دلیل شناختی که از من داشتند و آنجا درس خوانده بودم، از من دعوت به همکاری شد و با خوشحالی پذیرفتم و حدود چهار سال با انرژی زیاد مشغول به کار شدم و تا زمانی که می خواستم برای فوق لیسانس درس بخوانم در آنجا تدریس می کردم و بعد در مدارس دیگری هم شروع به تدریس کردم.

در حال حاضر عضو هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه آزاد واحد شمال تهران، استادیار و سرپرست دفتر فرهنگ دانشکده هستم.

 

پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترای شما در چه زمینه ای بوده است؟

پایان نامه کارشناسی ارشدم در زمینه گردآوری و تحلیل سنت های تاریخی - اجتماعی قرآن کریم و موضوع پایان نامه دکترایم، ملاک های صحت تفسیر بوده است.

 

همسرتان در چه زمینه ای فعالیت دارند و آیا با توجه به مشغله های شما در امور منزل همکاری دارند؟

همسرم در زمینه کامپیوتر کار می کند. زمانی که در خانه باشد کمک می کند و تمام خرید و امور مربوط به بیرون خانه را به عهده دارد و کلاً مرد بسیار زحمتکش و مسئولیت پذیری است. از آن مردهایی هم نیست که مانع پیشرفت، درس خواندن یا کار کردن من باشد به هر حال زمانی که امور خانه اوضاعش خوب باشد، او هم راضی است و مخالفتی نمی کند اما زمانی هم که احساس خستگی کنم، اولین پیشنهادش به من ترک کار و فعالیت خارج از منزل است.

 

آیا برای حفظ فعالیت خارج از منزل خود، نظم خاصی را در محیط خانه ایجاد کرده اید؟

باید بگویم مدل زندگی من به دلیل فعالیت خارج از خانه، تغییر چندانی نکرده و سعی می کنم کم و کسری برای خانواده ایم ایجاد نشود. خیلی مرتب و منظم نیستم، اما واقعاً به تمیزی اهمیت می دهم. باید تأکید کنم، درس خواندن و یا خواندن قرآن را همیشه قبل از کارهای خانه انجام می دهم. این مطلب را برای این می گویم که خیلی از خانم های دانشجو اظهار می کنند، که تا همه جا تمیز و مرتب نباشد، نمی توانیم درس بخوانیم و تمرکز پیدا نمی کنیم. من این طور نیستم اول درس و سپس کارهای منزل، حالا اینکه اخلاق خوبیست یا نه، شما قضاوت کنید.

 

خانم حاج عبدالباقی آیا حفظ قرآن در پیشرفت شما تأثیری داشته است؟

بله، قرآن برای من همه چیز بوده، شاید به این دلیل که برای قرآن وقت گذاشتم، اما قرآن هم خیلی خیلی به من کمک کرده است. حفظ قرآن را چندین سال پیش با نیت رفتن به حج تمتّع شروع کردم: قرار بود هر کس مدت دو سال، موفق به حفظ قرآن شود، برای حج تمتع اعزام گردد و دیگر لازم نبود سیزده سال در نوبت باشد، من هم شروع به حفظ قرآن کردم و در واقع مکه رفتن را نیز انجام وظیفه الهی خود می دانستم. وقتی حفظ قرآن را شروع کردم، این کار به نظرم بسیار عالی آمد، فوق العاده بود و در این مدت واقعاً کمک خدا را با تمام وجود حس می کردم، چون در آن مقطع که به حفظ قرآن مشغول بودم، علاوه بر بچه داری، در سه مدرسه تدریس می کردم و برای فوق لیسانس هم درس می خواندم.

 

با توجه به الگو بودن حضرت زهرا(س)، فکر می کنید تا به حال به چه زوایایی از شخصیت ایشان پرداخته نشده است؟

متأسفانه ما از جزئیات زندگی حضرت زهرا(س)، اطلاع چندانی نداریم، اما روش کلی و مطالب محوری در زمینه برخوردهای ایشان با عبادت، کار، مبارزه سیاسی، ولایت مداری، انجام وظیفه بندگی، علم و دانش، مهر و عطوفت را در اختیار داریم که می تواند روشنگر راه ما، در زندگی باشد.

مثلاً در مجموعه اطلاعات کلی که به ما رسیده، این را می دانیم که حضرت زهرا(س) هیچ گاه از همسرشان توقع و حاجتی نداشته اند، که برآورده کردن آن برای حضرت علی(ع) سخت باشد. با توجه به نوع زندگی های امروز، توجه و تعمق نسبت به همین ویژگی اخیر، می تواند برای زنان جامعه راهگشا و بیدارگر باشد. یکی از ویژگی های بارز حضرت در زندگی خانوادگی، پرکار بودن و پرتلاش بودن ایشان است.

در واقع یک زن بیکار باید از خودش خجالت بکشد، ما الآن زن هایی را داریم که بیکارند و ای کاش فقط بیکار بودند، متأسفانه این گروه به عبارتی دیگر سربار جامعه هستند، مشتی زنان مصرفی که از خیابان به مغازه ها، از آنجا به آرایشگاهها و سپس به ورزشگاهها می روند، و به ورزشگاه نه برای انجام فعالیت های بدنی، بلکه برای تکمیل جنبه آرایشی و زیبایی اندام، وگرنه دلیل اصلی این کار علاقه به ورزش و سلامتی نیست. این زندگی ها با آنچه از وجود مقدس حضرت زهرا(س) شنیده ایم که گاهی از شدت خستگی دست شان درد می گرفت و پینه می بست، خیلی فاصله دارد.

خداوند کار در جهت سازندگی را دوست دارد لذا زنان می توانند نه تنها با درس یا قرآن خواندن بلکه با انجام کار در منزل نیز احساس نزدیکی و تقرب به خدا را پیدا کنند و اگر قرار باشد با پیشرفت تکنولوژی که کارهای منزل را کم کرده و زندگی را آسان تر کرده فعالیتی جایگزین آن کارها، نشوند و زنان فقط به خود بپردازند، خیلی زود احساس پوچی پیدا خواهند کرد.

درصدی از جامعه ما که مرفهین بی درد هستند، الآن چنین حالتی دارند، یکسری از زنان هم در حال حاضر آرزوی چنین زندگی هایی را در سر دارند، اما به دلیل شرایط مادی نمی توانند چنین رفاهی را داشته باشند، لذا برای تحقق آن آرمان ها خیلی تلاش می کنند. مثلاً تا چندین سال پس از ازدواج بچه دار نمی شوند؛ وقتی علتش را می پرسیم می گویند بچه دار شدن مسئولیت دارد. حتی دختران به ظاهر مذهبی ما فکر می کنند، اگر کسی پس از ده سال زندگی زناشویی بچه دار نشود، خیلی عاقل است. در واقع، خوشبختی را به این می دانند که ده سال زندگی خانوادگی را تشکیل بدهند، اما بچه دار نشوند و زیر بار مسئولیت های آن نروند، بنابراین مشاهده می کنیم که در فرهنگی که از زندگی حضرت زهرا(س) به ما عرضه شده، اصلاً به مفهوم کار پرداخته نشده و هرگز بیان نشده که کار یک ارزش است و بیکاری می تواند سرمنشأ بسیاری از فسادها گردد. در مورد حضرت علی(ع) نیز حتماً شنیده اید که وقتی کاری نداشتند، برای خودشان کار درست می کردند، مثلاً چاه حفر می کردند، نخلستان احداث می کردند. بازنگری در زندگی این بزرگان به ما یادآوری می کند که ما از لحاظ دینی خیلی با آنها فاصله داریم.

 

آیا در قرآن تصویری از یک زن مسلمان ارائه گردیده است؟

بله در آیات 33 و 34 سوره احزاب: «وَ قَرْنَ فی بیوتکنَ وَ لا تَبَرَجْنَ تَبَرُجَ الجاهلیة» تا انتهای آیه 34 به ویژگی های شایسته یک زن مسلمان اشاره شده است و عمل به این دو آیه برای سعادت دنیوی و اخروی هر زنی کافیست. در این آیات داریم که: «قرار بگیرید در خانه هایتان و تبرج یا خودنمایی جاهلی نداشته باشید» یعنی جلوه گری نکنید، نماز بخوانید، زکات بدهید و خدا و رسول را اطلاعت کنید. معلوم می شود زنی می تواند استقلال مالی داشته باشد که زکات مال خود را بپردازد و با نماز با خدا ارتباط برقرار کند؛ اما موضوع به اینجا ختم نمی شود، بلکه در آیه 34 ذکر می گردد که: «متذکر آیاتی باشید که در خانه هایتان تلاوت می گردد.» من این توصیه قرآن را سفارش به تلاش زنان برای رشد فرهنگی و ارتقاء علمی آنها می دانم؛ که اگر هم آیه قبلی یعنی حضور زن در چارچوب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خانواده طبق معیارهای دینی با مفهوم آیه اخیر، ادغام گردد و مکمل هم شود، صفاتی برای زنان حاصل می شود که ضامن موفقیت و سعادت آنهاست و زن نمونه ای بوجود می آید که از هیچ طرف سقوط نکرده و رشد همه جانبه داشته باشد.

من نمی دانم مردم واقعاً به آیه توجه دارند یا نه؛ اما خدا می داند، من در محافل علمی، در حضور معلمین قرآنی این سؤال را مطرح کردم که پس از آیه 33 احزاب و قَرْنَ... خدا چه می گوید و همه سکوت کرده اند و هیچ کس متوجه نبود که این دو دستور مکمل هم هستند و جالب تر اینکه در این آیه سخن از آیات و حکمت شده و نه آیات به تنهایی، چون حکمت و آیات قرآن با هم رابطه ای دارند که در منطق به آن عموم و خصوص مِنْ وجه می گوییم یعنی هم نقطه اشتراک و هم نقطه افتراق دارند. مثلاً حکمت بسیاری از امور مانند اینکه چطور رموز همسرداری را رعایت کنیم تا موفق تر شویم، در

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قرآن و با سوادهای ما بدست نمی آید. برخی از رموز مانند بچه داری و غیره در حکمت های عمومی جهان پخش هستند و این حکمتی است که بخشی از آن دینی است. بنابراین انسان باید همه چیزها را یاد بگیرد، هم قرآن و آیات و هم حکمت ها را، در این آیه رشد همه جانبه زنان مدنظر قرار گرفته است.

لازم به ذکر است این آیات سوره احزاب خطاب به زنان پیغمبر است که وظیفه شان با وظیفه زنان معمولی، متفاوت است و نباید پس از پیامبر با کسی ازدواج کنند. منظورم این است که این آیه با تمام مفاهیمش خطاب به ماست، بلکه وقتی در سوره احزاب می آید که «یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین...» نتیجه می گیریم که گرچه این آیات خطاب به زنان پیغمبر است اما با فاصله و ترقیق (یعنی رقیق شدن) می تواند خطاب به زنان جامعه نیز باشد.

شما یک شمای کلی و واقعی از زن مسلمان، آنگونه که باید باشد، برای ما ترسیم کردید، حالا با توجه به موقعیت شغلی و ارتباط تنگاتنگ روزانه با قشر زنان جامعه، فکر می کنید زنان ما چه وضعیتی دارند و آیا این وضعیت مطلوب است؟

ببینید، جامعه زنان ما دارای متدینینی است که بسیار خوبند و همیشه در همه امور عالی هستند و زندگی شان سرشار از صفات عالیه یک زن مسلمان است، اما متأسفانه اینها، تنها درصد کمی از اجتماع را تشکیل می دهند.

چند درصدی هم تلاش می کنند تا به گروه اول شباهت پیدا کنند و اگر این دو گروه را کنار هم بگذاریم جایگاه زن در لایه های دیگر اجتماع، نیاز به توجه و تأمل دارد. عده ای از زنان ما، آنقدر در زندگی سنتی و بسته خود فرو رفته اند و از حداقل آگاهی ها و حقوق خود بی اطلاعند طوری که اگر خانمی از جانب شوهر تحت ظلم و ستم هم قرار بگیرد، اصلاً متوجه نمی شود و معمولاً این زنان دور و برشان پر از بچه است. اما جامعه شهری ما که بسیار هم متأثر از تبلیغات و رسانه هاست، الآن وضعیت 60 - 70 سال پیش غرب را پیدا کرده است و این حالت بخصوص در زندگی های غیردینی کاملاً مشهود است. حتماً فیلم های لورل و هاردی را بیاد دارید، در آن فیلم ها شاهد زنانی چاق هستیم که مردانشان به محض ورود در خانه از آنها و هیبت شان می ترسند و نگران می شوند که حالا خرابکارهایمان معلوم می شود.

از طرفی فیلم های طنز خودمان را ببینید، تلویزیون شِمای خانه هریک از ماست؛ هر روز زنان کیف های مردان خانه به بیرون پرتاب می کنند. در واقع زنان این قشر نوعی حالت آقا بالاسری یا لولو سر خرمن بودن پیدا کرده اند و اصطلاح زن ذلیلی مردان به همین مناسبت بکار برده می شود. مثلاً برخی زنان تحصیل کرده ما که دستشان هم در جیب شان است و اتفاقاً شوهرشان هم مراعات شان را می کند، انگار حالت اقتدارطلبی نابجا و ظالمانه پیدا کرده اند. حتماً در خیابان دیده اید زن و شوهرهایی که کنار هم راه می روند، شوهر یک دستش به بچه و دست دیگرش به ساک و لوازم است و خانم انگار که هیچ مسئولیتی در برابر شوهر یا فرزند خود ندارد، بی تفاوت با یک کیف کوچک و آرایش آنچنانی و لباس شیک در کنار آنها راه می رود. خوب، نه مثل قدیم که خانم هم ساک و هم بچه را حمل می کرد، نه به الآن که وضعیت برعکس شده است. به هر حال هیچ فرقی نمی کند که چه کسی در خانواده ظلم می کند، ظلم مرد به زن همان قدر منفور است که ظلم زن به مرد. ما در حال حاضر شاهد این گونه افسارگسیختگی ها در زندگی شهری هستیم و خروج از تعادل به شیوه اخیر به هیچ وجه مناسب شأن زن ایرانی مسلمان نیست. فکر می کنم زنان فعلی ما به چنین وضعیتی رسیده اند، مثلاً مرد خانواده شاید اصلاً دوست نداشته باشد، همسرش در خارج از خانه این قدر آرایش کند، ولی جرأت نمی کند به زنش بگوید و اصلاً خانم گوش نمی دهد، بلکه صدها جواب هم دارد. پس چه تفاوتی می کند آیا اجتماع بدین ترتیب پیشرفت کرده؟ زمانی شوهر حق زن را می خورد و زن حق اعتراض نداشت، و حالا برعکس.

 

منظورتان اینست که از نظام مردسالاری به سوی زن سالاری می رویم؟

بله، تا حدودی این گونه است. اما در روستاها و شهرهای دور از مرکز، همان زندگی سنتی رواج دارد.

زمانی که اطلاعات ما از زندگی غرب کمتر بود، همان نظام یک طرفه حاکم بود، اما در حال حاضر نوعی آشفتگی را شاهدیم و اصلاً زن ما نمی داند وظیفه چیست؟ نمی داند آموزه های دینی را بگیرد یا توصیه های غرب را رعایت کند و درگیری در این اغتشاش باعث شده، زندگی جای خانوادگی آسیب پذیر شود و این در حالیست که هیچ مدیریت و آگاهی نیز بر آن حاکم نیست.

 

آیا این روند، به رواج تفکر فمینیسم در ایران برنمی گردد؟

همه زنان در نهادشان دوست دارند، تابع شوهر باشند و این واقعیت را تجربه بشری اثبات می کند. من خودم یک زن کاملاً استقلال طلب هستم و فکر می کنم کمتر دارای صفات روحی زنانه باشم، حال با چنین ویژگی هایی، این را در وجود خود می یابم که زن دوست دارد به دیگری تکیه کند و تابع او باشد، به تعبیر دیگر باید گفت سعادت زن در سعادت خانوادگی او معنی می شود، در حالی که مردان سعادت خود را این گونه توصیف نمی کنند و سعادت خانوادگی، تنها جزئی از سعادت آنها است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حالا هرچقدر دنیا فریاد بزند و با شعارهای مختلف با این میل طبیعی مخالفت کند، اما این چیزی است که آرزوها که خیلی خوب شخصیت درونی هر انسانی را نشان می دهند، بیان می کند.

فکر می کنم اگر زن ها دستوراتی که در آیه 33 و 34 احزاب آمده بپذیرند و براساس آیه 35 احزاب که خداوند برای زنان خواسته است (صالحات قانتات ...) باشند یعنی تساوی معنوی و دینی با مردان داشته باشند ولی در فضای خانه براساس آیه 34 سوره نساء نگهبانی او را بپذیرند. یک خانواده الهی تشکیل می شود. مگر اینکه زشتی ها و ستم های این سرپرست آنقدر زیاد باشد که براثر بی عدالتی های او، زن مجبور به شورش گردد. ضمن اینکه اگر زن هم سرپرست خانواده بود، هیچ فرقی نمی کرد، باز همین سؤال پیش می آمد که چرا مرد سرپرست نباشد. اما به نظر من اگر خداوند زن را سرپرست و نگهبان خانواده قرار می داد، با سیستمی که خودش آفریده، جور در نمی آمد. شما ببینید در طول تاریخ هیچ زن پغمبری نبوده، نه برای اینکه زن ها عرضه ارتباط با خالق را ندارند. کتابی داریم که آقای مرتضی فهیم کرمانی نوشته به نام «زن پیامبر» که نام تمام زنانی که در طول تاریخ از زمان حضرت آدم تا حضرت خاتم، پیامبر بوده اند آورده، بر همه این زنان فرشته وحی نازل می شده و همچنین در قرآن آیه ای درباره حضرت مریم (س) داریم که به خوبی نشان می دهد که ایشان با فرشته وحی ارتباط داشته اند؛ به ویژه حضرت زهرا(س)، اما ارتباط با فرشته وحی داشتن و محدث بودن یک طرف و پیام آوری به معنی مسئولیت اطلاع رسانی و خبرآوری برای مردم داشتن و برقراری شریعت، یک چیز دیگر است، و این کار جز در مواقع بسیار ضروری که می باید زنی حلقه اتصال می بوده مانند حضرت زینب(س) که حد فاصل امام حسین(ع) به امام سجاد (ع) بوده، صورت نگرفته است، چرا؟ نه به این دلیل که زنان در این زمینه ناتوانند، بلکه برای اینکه با یک دست نمی توان دو هندوانه را بلند کرد و هندوانه ای که قرار است زن بلند کند، همان چیزی است که خدا به او استعدادش را داده است. در واقع خدا به زنان محبت و دقت را عطا کرده، تا بتوانند به وسیله آنها هندوانه تربیت را بلند کند و ستون تربیت را برافراشته سازد. حالا اگر قرار باشد در مفهوم واقعی کلمه برای شوهر، فرزند، و همه اطرافیان «مهرورزی و مادری» کند، دیگر نمی تواند، کار بیرون به معنای درگیر شدن دائمی با مردم را داشته باشد، در واقع گاهی می گویم چرا زن پیغمبر نشد؟ چون او پیغمبرساز بود. یعنی یا انسان باید حضرت مریم باشد یا خود حضرت مسیح؛ باین معنی که نمی تواند در عین مسیح پروری، خود مسیح هم باشد.

 

خانم عبدالباقی آیا توصیه خاصی برای زنان دارید؟

ما می توانیم در کنار خواندن قرآن، در معانی و مفاهیم آن نیز تعمق داشته باشیم و همان طور که گفتم اگر بتوانیم به دستورات دو آیه ذکر شده 33 و 34 احزاب در حد توان خود عمل کنیم، واقعاً به سعادت می رسیم.

 

 

 

 

 

 

 

 

امام فرمودند از دامن زن، مرد به معراج می رود. با این شعار، امام پرچمی را به دست ما دادند که ما بتوانیم در عین زن بودن و فراموش نکردن این مهم و انجام وظایف خود، در علم نیز پیشرفت داشته باشیم، به شرط آنکه وارد جنبه های تحریک کنندگی در جامعه نشویم و با حفظ حجاب، در همه زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حضور فعال خود را حفظ کنیم. با این توضیحات فکر می کنم: با حفظ این دو جنبه می توان آرمان امام را تحقق بخشید و پرچم فاطمه زهرا(س) را در عصر حاضر به دست گرفت.

 

آیا برای مسئولین امور بانوان در سطح کشور توصیه خاصی در این ارتباط دارید؟

خداوند در معرفی زن در قرآن، او را بسیار هنردوست می داند. در داستان ملکه سبا، این ملکه اول تحت تأثیر مهر حضرت سلیمان قرار می گیرد، بی تفاوت نیست اما ایمان نمی آورد. در واقع انگار سلیمان تبری برداشته و بر ریشه کفر ملکه می زند، اما درخت بسیار قطور است، با اینکه ضربه می خورد، نمی افتد. گام دوم بهره گیری از قدرت نمایی است یعنی سلیمان طی جنگ، آنها را اسیر می کند اما تخت ملکه را با قدرت نمایی خارق العاده ای به حضور او می آورد، اینجا نیز ملکه خیلی تحت تأثیر قرار می گیرد؛ اما چون خودش ملکه ای بسیار مقتدر است، باز هم کفرش سقوط نمی کند. مرحله سوم، قصر آبگینه است و در اینجاست که ملکه سبا تحت تأثیر جذابیت، زیبایی، ذوق، هنر و سلیقه قرار گرفته و ایمان می آورد. وقتی قرآن از قول مشرکین می گوید: «اَوَمَن یُنَشِّؤُفی الخِلّیَةِ ...» در سوره زخرف، که زن موجودی است در زیور و زینت بار می آید و «هُوَ فی الخِصامِ غیرمبین...» (سوره زخرف آیه / 18) و این مسئله دنبال زیبایی و زر و زیور بودن و مجذوب هنر شدن با روح زن عجین است. بنابراین با توجه با این ویژگی روحی زنان و اینکه در بحث گفتیم زن دارای محبت و دقت است، ویژگی دقت در خیال به ذوق هنر و سلیقه ختم می شود همچنین اگر می بینید زنان در زیور و زینت هستند به دلیل همین هنر دوستی زن است؛ اگر دست اندرکاران امور زنان بتوانند این ویژگی ها را در کانال صحیحش رهنمون شوند مسیر موفقیت زنان جامعه تسهیل می گردد. برای مثال امروزه فعالیت هایی شده که شاید عالی نباشد ولی قابل تأمل است. مثلاً برقراری فشن (Fashion) اسلامی برای حجاب بانوان. شاید این شیوه برخورد از نظر بعضی ها، کار مرفهین بی درد جامعه به نظر برسد و مورد انتقاد قرار گیرد، اما اگر درک کنیم که این نوع فعالیت ها منطبق بر ذوق و سلیه ای است که از وجود زن جدا نمی شود، متوجه می شویم که چقدر لازم است در امور زنان به این مهم توجه شود و در مسیر صحیح قرار بگیرد، چرا که اگر در کانال درستش قرار نگیرد، مطمئناً در مسیری نادرست، پیامدهای منفی بی شماری خواهد داشت.

 

خانم دکتر عبدالباقی آیا تا به حال خود را با خانم های همپای تان در کشورهای دیگر مقایسه کرده اید؟

نه آن طور که مدنظر شماست. تنها در سفر حج با اساتید دانشگاه و دکترهایی از کشورهای دیگر، صحبت و تبادل نظر کردیم.

 

فکر می کنید چه عاملی مانع این مشورت ها است، آیا نظام آموزشی را مقصر می دانید یا مشغله خودتان؟

من فکر می کنم اصلش به خودم برمی گردد که تا به حال برای این کار وقت نگذاشته ام. فکر می کنم برای انجام هر کاری باید به ضرورتش برسیم و این ضرورت هنوز در من ایجاد نشده، اما می دانم که تبادل نظر و اطلاعات در سطح بین المللی دید انسان را وسیع تر می کند و به قولی انسان را دنیا دیده می کند، اما متأسفانه این ارتباط هنوز برایم ایجاد نشده، البته مشوقی هم در این زمینه نبوده است.

 

با تشکر از شما که با وجود مشغله کاری، فرصت مصاحبه را در اختیار ما قرار دادید.

 

نویسنده: پریسا پورعلمداری

مجله پیام زن تیر 1387، شماره 196