فرهنگ ژاپنی چگونه شکل گرفت
حضور گروههای قومی گوناگون در ژاپن باستان
طی دورهای در ژاپن باستان، ژاپنیها بتدریج فرهنگ اصلی خود را شکل دادند و به عنوان یک نژاد مستقل شدند. در عین حال، مناسبتر خواهد بود که این وجود نژادی را یک وجود قومی در نظر بگیریم تا یک ملت.
ضمنا برخی مدعیاند که نژاد ژاپنی به یک قوم واحد تعلق ندارد. چون نژادهای گوناگونی مانند نژاد آئینو (Ainu) نژاد ریوکیو Ryukyu)) ( اصالتا از بخش جنوب غربی ژاپن ) و کرهایهایی که در ژاپن زندگی میکنند وجود دارند. بنابراین نتیجه میگیرند که از نظر نژادی ژاپن یک ملت همگن نیست.
اما به دنبال تاسیس ملت _ دولت در ژاپن، چنین نژادهای متنوعی را روح قومی، یعنی گروههای نژادی نام نهادند و این دولت مرتبط با جامعه ظاهرا در آغاز عصر توکوگاوا (Tokugawa) (1867-1600) شکل گرفت. این دوره به عنوان یک دوره قبل از مدرن موسوم به کین سئیKinsei)) تعریف میشود که بین اعصار این دوره و دوران مدرن قرار میگیرد. در حقیقت، نوع غربی مدرنیزه شدن طی این دوره به وجود نیامد، اما به عقیده من این توجه لازم است که مقداری از مدرنیزاسیون، یعنی شکلگیری ملت _ دولت در آن دوران آغاز شده بود.
در تاریخ غربی، دستهبندی زمانی نظیر Kinsei وجود ندارد. تعریف کین سئی (Kinsei) ژاپنی از عقیده ذیل میآید: درحالیکه ایام مدرن در غرب بعد از تجربه کردن رنسانس پس از اعصار تاریک قرون وسطی و بعد از انقلاب صنعتی آغاز شد، چنین فرآیندی تاریخی در مورد ژاپن صادق نیست. بنابراین با ملاک قرار دادن اعصار مدرن در غرب، دوره توکوگاوا را نمیتوان دوره مدرن نامید.
به عبارت دیگر، بعد از قرون وسطی، ژاپن تحت دوره فئودالیسم موسوم به کین سئی قرار گرفت که تا دوره احیای میجی (۱۸۶۸) ادامه داشت. یعنی زمانی که مدرنیزاسیون از نوع غربی آن آغاز شد. لذا دوره کین سئی برای توضیح تاریخ ژاپنی با مفهوم غربی منطبق نیست.
یوشیهیکو آمینو (Yoshibhiko Amino)، یک مورخ ژاپنی در کتاب خود به نام «ژاپن چیست؟» (ناشر کودانشا ۲۰۰۰) ادعا میکند که تاریخ پس از جنگ ژاپن به گونهای تدوین شد تا یک “داستان” درباره ساخت ملت را شکل دهد و اینکه براساس این تجدید نظر تاریخی، عصر توگوگاوا به عنوان دوره یک جامعه فئودال طبقه بندی شد. سپس آمینو مدعی میشود که باید فرهنگهای متفاوت، یا نژادهایی از نظر فرهنگی، تاریخی مختلف، در شرق و غرب ژاپن، در آن دوره زمانی، وجود داشته باشد. (در این مورد مناسبتر خواهد بود که عبارت «گروههای قومی» را جایگزین واژه «نژادها» کنیم )
در حقیقت طی دورههایی یان (Heian) (1192-794) فرهنگها در شرق و غرب ژاپن بسیار با یکدیگر تفاوت داشتند. یک جنگجوی ژاپنی قرون میانه به نام ماساکادو تایرا (Masakado Taira) سلسله شرق را تاسیس کرد تا با غرب همچشمی کند و این رقابت در نهایت به جنگی میان هائی کس (Heikes) و گن جیس Genjis)) منجر گردید. گن جیس، قبیلهای از جنگجویان قرون وسطی پرچمی برافراشته بود با خورشیدی در حال طلوع با دایرهای سرخ در پیشزمینه سفید. در همان حال های کس، خانواده نجبای دربار پرچمی برافراشته بودند با نقش خورشید در حال طلوع با دایرهای سفید (یا طلایی)در پیشزمینه سرخ. این امر تفاوتهای فرهنگی میان آنها را نشان میدهد. همزمان با دوره باستان، دو نژاد از عرض دریا به ژاپن آمدند. یکی نژاد دریایی، فرزندان ایزومو و دیگری نژاد کشاوزی، فرزندان آیسه بودند. این بدان معنی نیست که دو ملت در ژاپن موجود بودند، بلکه دو گروه قومی زندگی میکردند .
قبیله یاماتو ساکن در آیسه قبیلهای بودند که عمدتا به کشت برنج اشتغال داشتند. در ضمن قبیله ایزومو از نژاد زرد همانند اهالی یاماتو و از نظر ظاهر فیزیکی و رنگ مو شبیه هم بودند. اهالی ایزومو یک قبیله دریایی بودند که با کشتی به ساحل ایزومو رسیده بودند. آنها در امتداد ساحل زندگی میکردند و به ماهیگیری اشتغال داشتند. آنها در جنگلی در امتداد رودخانه از آهن فولاد ساختند. به علاوه، قبیله هایاتو از نژاد ساتسوما که به عنوان «افراد برهنه» در کتابهای تاریخ نخستین ژاپنیها به نام کوجیکی (Kojiki) از آنها یاد شده است نیز به ماهیگیری اشتغال داشتند. با وجود این، آنها نیز احتمالا بیشتر باید یک قبیله شکارچی نامیده شوند. در بالای آن، در هوکایدو، آنگونه که عموما مشهور است، قبیله آئی نو زندگی میکردند. تصور عمومی این است که تنها یک نژاد به نام جامو نجین (Jomonjin) در ژاپن زندگی میکرده است.
اما در حقیقت، همانگونه که مشاهده کردیم، گروههای قومی متنوعی در مکانهای متفاوت وجود داشتند. از میان این امتزاج نژادی، نژاد یاماتو بتدریج یک نوع ملت را از زمان سلطنت امپراتور تمو (Temmu) (686-673) در عصر نارا (Nara) شکل داد. این یک وجه مهم در شکلگیری ملت ژاپن است. بندیکت اندرسون میگوید که یک آگاهی نژادی باید به صورت تنگاتنگ با ظهور سرمایهداری وجود داشته باشد، اما وقتی که مسئله جامعه ژاپنی مطرح میشود، همزمان با سلطنت امپراتور تمو، اگر نه بعد از آن حداقل در گذشته در دوره توکوگاوا ظهور یک ملت عمدتا با ظهور یک تمدن عظیم ماورای دریایی به وجود آمد. در مورد چین، هسته ملت چین نژاد هان (Han) بود. با وجود این، جدای از آنها ، سایر نژادهای اقلیت مانند ایغورها، میانوها، کرهایها در پیرامون ملت وجود داشتند. درحالیکه نژاد هان ملت _ دولت خود را شکل میدادند، نژادهای اقلیت در اعضای آن منظور نمیشدند. بعد از اینکه نژاد هان سلسله Qinq را سرنگون کردند، ملت _ دولت خود را در سال ۱۹۱۲ (جمهوری چین ) ساختند. سپس در سال ۱۹۴۹ کشور به جمهوری خلق چین تغییر شکل داد. پس از آن اقلیتها سرانجام در ملتی به نام چین ادغام شدند. در نتیجه حتی اکنون هم آنها مایلند به عنوان گروههای قومی اقلیت در ملت _ دولت چین محسوب شوند.
احساسات مذهبی ژاپنیها در معانیKami( خدا ) منعکس است.
قبیله Izumo اشیایی مانند مارهای دریایی آبالونهای صدفهای مارپیچ شگفتانگیز یا صدفهای دریایی را میپرستیدند که نوعا با دین و الوهیت نژادهای دریایی پیوند خورده بود. اشیای مقدس که نماد حیات و باروری بودند، در فرهنگهای آنها بسیار مورد پرستش قرار میگرفتند.
ضمنا بر اساس نظر کیونیویا ناگیدا، پژوهشگر فرهنگ عامه ژاپنی نیمی از اشیای مذهبی در زیارتگاهها توسط قبیله کشاورزی از نسل Ise به شکلی با مونثها ارتباط داشتند تا کشاورزی؛ از جمله موی زنانه، آیینه یا ملزوماتی مانند شانه یا مهرههای کاما شکل. این اساسا به دلیل این است که تصویر مونثها با تصاویر باروری در طبیعت منطبق بود. این مقایسه در اشیای مقدس هر نژاد بروشنی تفاوت در دو فرهنگ را نشان میدهد. یاماتو، نژاد کشاورز، بر نژاد دریایی، ایزومو که ریشه متفاوتی با آنها داشتند، غلبه کرد. به علاوه آنها به طور پیوسته سایر نژادهایی را که از اطاعت آنها سر بازمیزدند یا زمینه فرهنگی متفاوتی داشتند، تحت سلطه قرار میدادند. مانند: هایاتو (Hayato) تسوچی گومو (Tsushigumo)کیوزو (Kuzu)در یوشینو (قمست غربی میانه ژاپن) و قبیله دریایی دیگر به نام هاکو شیرو Hakushirou ( قسمت جنوبی ژاپن) در کیوشو.
در حقیقت روش حکومت یاماتو بر یک کشور در شکل اولیه فرهنگ ژاپنی و سنت بعد از آن که خدایان نژادهای دیگر باید به صورت مساوی یا حتی بیشتر از خدایان خودشان مورد پرستش قرار گیرند و همچنان نیز باقی است سهیم بود.
این الگوی فرهنگی، نه تنها آنیمیزمگرایی، یعنی اعتقاد به خدایان موجود در طبیعت به مثابه خدایان خالص را به خود جذب کرده، بلکه خدایان دیگر نژادها را نیز در خود پذیرفته است. بعد از خدایان طبیعت، خدایان “فرهنگی” مانند خدای جنگجویان به نام هاچی مان شین (Hachiman-shin) به سیستم مذهبی وارد شد، سپس قدیسهای افسانهای در تائوئیسم، بودا در بودیسم، قدیسها در آیین کنفوسیوس و حتی خدای مسیحی نیز در نهایت به آن سیستم وارد شدند. آیا میتوان این اعتقاد را به اعتقاد توحید تلفیقی عقاید نامید؟
مورد قبیله ایزومو را در نظر بگیرید که بزرگترین دشمن سلسله یاماتو بود. بعد از پیروزی بر ایزومو سلسله یاماتو زیارتگاه ایزومو را برای خدای دشمنشان ساختند و اندازه زیارتگاه حتی از زیارتگاه خدای خودشان بزرگتر بود. این سیاست سلسله بود تا دشمنی نسبت به آنها را بعد از فتوحات پی در پی فرو نشاند.
با این روند سلسله سعی میکرد سایر نژادها را ادغام کند. این نه تنها برای ایزومو، بلکه در مورد نژادهای دیگر نیز جاری بود.
سلسلهای که از نفرینها میترسید، زیارتگاههایی برای اشیا مقدس میساخت که اساسا از قبیلهها و نژادهایی بودند که آنها را فتح کرده بودند. آن اشیا به عنوان خدایی پاک مورد پرستش قرار میگرفتند. یاماتوها اعتقاد داشتند که اشیا مقدس، حتی اشیا دشمن دارای افسون مرموز و نیروی دینی برای جذب مردم هستند، از این رو، آنها را نیز باید پرستش کرد. به این ترتیب چهرههای تاریخی از ماساکادو تایوا، یوریتومیناموتو، میچی زانه ساگاوارا تا تاکاموری سایگو در زیارتگاهها مورد پرستش قرار میگرفتند. و نیز در زیارتگاههای کاندا، شیروهاتا، تنمان و ناهشو. زیارتگاههای ژاپن عمدتا به این صورت ساخته میشدند. به جز زیارتگاههایی که در آنجا طبیعت مانند کوهها، درهها، درختان یا گرگها و خدایان فرهنگی پرستش میشوند.
این اعتقاد دینی ژاپنیها انعکاس واژه کلمه کامی(Kami) را نیز در خود دارد که نه تنها به معنای خدا که به معنای وجود برتر و والای ماست. اوکامی (Okami) به معنی شوگان (Shogun) یا امپراتور بود. کاوا (kawas)( رودخانه ) کامی و کازا (kaza)( باد ) _ کامی به جای (Up river) رودخانه رو به بالا و باد بالا وزنده (Up wind) قرار میگیرد. کامی همچنین به معنای موی سر رو به “بالا” است. کامی ناری (kaminari)(غرش) به معنی تندری است که میغرد و باز” بالا” در آسمان است. نورینگاموتوری، استاد فلسفه ژاپن در عصر ادو توضیح داده است که کامی به معنای “اشیای قدسی” است. این توضیح از این نکته پرده برمیدارد که اشیای مقدس را باید به مثابه خدایان پرستش کرد. این اشیا صرف نظر از اینکه اندازه آنها چقدر باشد، اشیایی پاک و قدرتمند محسوب میشوند، حتی مو، رودخانه بالارونده، یا اجداد فرد به عنوان اشیای دینی آنها مورد توجه قرار میگرفتند.
بر اساس این اعتقاد، ژاپنیهای باستان زیارتگاههای خدایان دشمن را در مقایسه با زیارتگاههای خدایان خود بزرگتر میساختند تا از نفرین آنها به هر بهایی در امان باشند. بنابراین ژاپن به کشوری مبدل شد که در آن صدها و هزاران خدا ستایش میشد. چنین اعتقاد مذهبی ژاپنی و نگاه آنها به طبیعت و هستی کاملا با یکتاپرستی اروپایی متفاوت است. یکتاپرستی که از جمله مسیحیت نیز در آن جای دارد، معتقدان را وامیدارد با کفار، با قدرت نظامی درگیر شوند، چون قویا معتقدند که خدای آنها معرف یک حقیقت مطلق است. بنابراین بین مسیحیت و یهودیت، یا بین مسیحیت و نژادهای سلتی (celtic) یا نژادهای آلمانی، یا بین مسیحیت و اسلام گهگاه یک جنگ دینی جدی درگرفته است.
دیدگاههای یگانه درباره ادیان در ژاپن: ماجرای تئی سئی کو Teiseiko
در مقایسه با تاریخ ادیان در کشورهای اروپایی، تضادهای دینیای را که باعث نتایج بغرنجی شدهاند، نمیتوان در مطالعه تاریخ ژاپن پیدا کرد. این گرایش در سایر کشورهای آسیایی نیز قابل مشاهده است: آنها تحت تأثیر آنیمیزم (جانانگاری) میتوانند انواع مختلف ادیان و خدایان را بپذیرند. تنها استثنا را میتوان با نگاهی به دوره قرون وسطی در ژاپن پیدا کرد که حاکم قدرتمند توسط سازمان عظیم بودیسم علیه آن انجام میداد.
این گروه دینی تحت حاکمیت آموزه توحید بود. نوبوناگا ادا Nobonahaoda به لیشی یاما هونگانجیLishiyama Hongannji در اوساکا (Osaka) حمله کرد تا نمایندگان دینی قدرتمند آن جا را تحت کنترل خود درآورد. با توجه به دیدگاه کشورهای آسیایی نسبت به ادیان، وضعیت مشابه همین موقعیت را میتوان در تایوان، معبد روسانسو (Rusansu) مشاهده کرد. علاوه بر این، مثلا در ژاپن جزیره هیرادو((Hirado در ناگاساکی در قرن شانزدهم را میتوان مورد توجه قرار داد. جزیره هیرادو یکی از مکانهای ژاپن است که اروپاییان نخستین بار به آن جا وارد شدند و مشهور است به مکانی که اولین بار مسیحیت به آن جا وارد شده است. از نظر جغرافیایی خلیج کوچک هیرادو و خلیج کوچک کاوایوچی Kawauchi)) در این جزیره قرار داشتند. خلیج کوچک هیرادو به عنوان بندر اصلی برای تجارت کشتیهایی که از اسپانیا و پرتقال، هند، بریتانیا، چین و کره میآمدند مورد استفاده قرار میگرفت. از سوی دیگر، خلیج کوچک کاوایوچی به عنوان دومین بندر برای کشتیهایی به کار میرفت که مدتی لنگر میانداختند، زیرا جریانهای آب دریا در داخل خلیج کوچک هیرادو سریع حرکت میکند.
در اینجا با نگاهی به زمینههای تاریخی جزیره هیرادو از داستان تئی سئی که میتوان سخن گفت. داستان او توسط نویسنده مشهور ژاپنی در عصر توکوگاوا ( (Tokugawa به نام چیکاماتسوموترائمون Chikamatsu Monzaemon ویرایش شد و این نمایش برای بسیاری از مردم ژاپن با عنوان ککوسنیاکاسن Kokusenyagasen مشهور است. توشیرو، پدر او یکی از تجاری بود که از جزیره هیرادو دیدار کرد و به سلسله مینگ (Ming) دولت چینی آن روزها، با فرصتآفرینی و ایجاد زمینه کمک کرد. او دزد دریایی نیز بود، اما به عنوان یک بوروکرات ارشد در چین محسوب میشد. او استحکاماتی در تایوان و هیرادو داشت و با یک زن ژاپنی به نام ماتسو تاگاوا ازدواج کرد و صاحب فرزندی به نام تئی سئ که Teiseike شد. در آن روزها، برای تجار ثروتمندی مانند او غیر عادی نبود که امتیازاتی از رهبران سیاسی دریافت کنند، هر چند با اعمال غیر قانونی مرتبط بودند. شرایط مشابهی هم در بریتانیا در ژاپن آن روزها میتوان دید. پادشاه یا ملکه بریتانیا به دزدان دریایی لقب شوالیه میدادند، هنگامی که غنایم زیادی به کشور میآوردند. از تجار خواسته میشد که قروض را لغو کنند یا در ماموریتهای دول مشارکت کنند چون اجازه مسلح شدن داشته و میتوانستند با القابی در ژاپن کار کنند.
بعدها، توشیریو به نحو تنگاتنگی بخصوص به سلسله کیواینگ (Qing) متصل شد که توسط نژاد منچوری اداره میشد. با او به عنوان یک طبقه دارای امتیاز در دولت برخورد میشد و وفاداری خود را نسبت به دولت نشان میداد. اما همسر ژاپنی او مخالف این سیاست بود و مجبور به خودکشی شد.
تئی سئی که پسر او نیز مخالف تصمیم سیاسی پدرش بود، وفاداریاش را در عوض به سلسله مینگ نشان داد. او دژ خود را در تایوان گشود و به یک فعال در جهت حمایت حرکتهای ضد کیواینگ و استقرار مجدد سلسله مینگ مبدل شد. او در کسب کنترل سیاسی در تایوان جهت تداوم دوره سلسله مینگ موفق شد، اما نتوانست فعالیتهای سیاسی خود را طی عمرش تحقق بخشد. بنابراین زندگی تئی سئی که در نمایش ژاپنی به عنوان قصه یک مرد چینی توصیف میشود، که مادری ژاپنی داشت و وفاداریاش را به سلسله مینگ نشان داد. براساس داستان واقعی، مطالعات نشان میدهد که او چندین بار از دولت ژاپن توکوگاوا خواست که از فعالیتهای سیاسیاش حمایت کند.
اما طرف ژاپنی برای فرستادن نیرو برای او تمایلی نشان نداد، زیرا نمیخواست به رابطه خود با دولت چین و ژاپن در آن روزها آسیب بزند. او مورد پذیرش قرار نگرفت، هر چند دولت ژاپن از لشکر او به صورت مالی حمایت میکرد. چون بیشتر کشتیهای چینی تایوان در هیرادو، ناکاساگی تحت تملک او بودند. جایی که تئی سئیکه متولد شد همچنان در هیرادو باقی است؛ در داخل زیارتگاه کومپیرا (Kompira) قرار دارد که ۳۰۰-۲۰۰ متر با بندر خلیج کوچک کاوایوچی فاصله دارد. این روزها در آن زیارتگاه، انواع مختلف خدایان از جمله خود تئی سئیکه پرستش میشوند: خدای بودیسم، ماسوی ((Maso چینی برای تجار چینی و تئ سئیکه.
زیارتگاه کومپیرا در هیرادو اکنون توسط مردم محلی آقا تئی سئیکه ((Esquire Teiseiko خوانده میشود و کاملا برای کودکانی که برای بازی به اینجا میآیند مکان آشنایی است. نام زیارتگاه به اسم کومپیرا Kumpira)) نامگذاری شده است که در زبان هندو به معنی کروکدیل است. کروکدیل در هند به عنوان خدایی قدرتمند در رودخانه گاندی (Gondhis) محسوب میشود. با عنوان خدای دریا و سفر امن برای افرادی که در دریا سفر میکنند و خدای تجارت و بازرگانی پرستش میشده است. این رسم و سنت به ژاپن هم آورده شد. ماسو اساسا یک مذهب بومی در میان مردمی است که در ناحیه هوکن ((Huken در چین زندگی میکنند. در تایوان، ماسو بزرگترین دین است و هنوز بیش از ۲۰۰۰ زیارتگاه ماسو در آنجا وجود دارد. در ژاپن این زیارتگاه را میتوان در بنادری مانند یوکوهاما، کوبه، ناگازاکی مشاهده کرد که در آنجا تعداد زیادی از چینیهای آن سوی دریاها زندگی میکنند. آنچه میتوان برای زیارتگاه کومپیرا در کاواپوچی در هیرادو دید این است که مردم انواع مختلف خدایان را با هم در همان زیارتگاه پرستش کردهاند که به معنی آن است که آنها ابدا تضاد دینی ندارند. این گرایش را میتوان به عنوان یک ویژگی کاملا خاص دیدگاه ژاپنی به مذهب تلقی کرد.
مردم هر چهرهای را که آنها را میترساند پرستش میکنند. علاوه بر این، کلیسای کاتولیک به نام Xavier را میتوان دید که پشت سر این ناحیه ایستاده است.
میتوان گفت که مردم ژاپن ایدههای قدرتمند خدایان و تمدن را که از خارج آورده شده پذیرفتهاند و آنها را تغییر دادند تا به شیوه زندگی خودشان قابل اعمال باشد و این امر به ایجاد جامعهای انعطافپذیر برای خود آنها کمک کرده است.
ژاپن به عنوان موزه جهان
میتوان گفت که نژادهای مختلف در میان مردم ژاپن عهد باستان وجود داشتهاند. آنها یکی پس از دیگری ادغام شده و سرانجام توسط دربار امپراتوری یاماتوی مسلط اداره شدند. طی این روند، آنها نظام تمدن چینی مانند نظام نوشتاری آنها با نام کانجی (Kanji)، تائو و بعد بودیسم و همچنین کنفوسیوس را به عنوان دین برگزیدند. همچنین در شیوه زندگی خاص مردم ژاپن، این اجزا همگی بدون اینکه تضادی را در پی داشته باشند، مورد پذیرش قرار گرفتند.
درباره نوبوناگاادا یک بار یادآور شدیم که او از امتیاز مسیحیت استفاده کرد تا بر سراسر ژاپن حکومت کند. علاوه بر این، او معماری کلیسای کاتولیک را عهدهدار شد تا قلعه خود را بسازد. بر بالای قلعه، برج قلعه بود و به عنوان نماد قدرت نزد ژاپنیهایی که در این دوره زندگی میکردند، محسوب میشد. بنابراین قلعهها در عصر إدو مطابق افکار او ساخته شدند. قلعههای ژاپنی این روزها به عنوان سمبل زیبایی ژاپنی مورد توجهاند. اما مفهوم آن اساسا براساس برج قلعه کلیسا بود. علاوه بر این، بعدها، فرهنگ آلمانی تاثیری قابل توجه بر ژاپن از عصر میجی تا سال ۱۹۴۵ یعنی تا پایان جنگ جهانی دوم گذاشت. این ناشی از این حقیقت بود که آلمان در جنگ فرانسه _ آلمان (۷۱-۱۸۷۰) پیروز شد و به اندازه کافی برتر شناخته شد تا سیستم نظامی و آموزشی و نیز فناوری مهندسی آنها اتخاذ گردد.
قانون اساسی ژاپن، سیستم اداره امپراتوری، قدرت مسلط ارتش، مطالعات پزشکی، همگی تحت سیستم آلمان تقویت شدند. در عصر شووا ((showa ایده آموزش عامیانه Folks school)) نیز به آموزش ابتدایی در ژاپن وارد شد. اما از بعد جنگ جهانی دوم، عقبنشینی گستردهای در تمامی جنبههای فوق وجود دارد تا از تاثیر آلمان جلوگیری شود، زیرا اعتقاد داشتند که این کشور مردم ژاپن را درگیر جنگ کرده است. در عوض نظام امریکایی مسلط شد. ایدههای مربوط به آزادی و دمکراسی، سرمایهداری، آموزش دمکراتیک، ابداعات کشاورزی و تولید اتومبیل مانند “سیستم فورد” تازه مطرح شدند. اما تاثیر آلمان در برخی کلمات که مردم ژاپن در زندگی روزمره به کار میبردند باقی است، مانند کلمه انرژی. بیشتر به آلمانی تلفظ میشود تا به انگلیسی. در همین مسیر ، این گرایش را میتوان برای دیگر کلماتی دید که در آنها تاثیر زبان آلمانی قابل مشاهده است.
با نگاهی به کلمه ژاپنی کاپه درمییابیم که به معنی بارانی در ژاپن است و از کلمه پرتغالی گرفته شده که در اصل به معنای پوشاندن و Chapel به معنای محافظت خداست . کلمه انگلیسی کارت(Card) بخوبی به زبانهای دیگر، نظیر پرتغالی و آلمانی ترجمه شده و با کلمات مختلف با معنایی مختلف در ژاپن به کار میرود.
بنابراین میتوان گفت که ژاپن را این روزها میتوان به عنوان موزه جهان با انواع مختلف اجزایی دید که نه تنها از کشورهای آسیا، بلکه از کشورهای اروپایی وارد شده است. تنشین اوکاکورا، هنرمند مشهور ژاپنی زمانی ژاپن را با افتخار به عنوان موزه آسیا توصیف کرده بود، زیرا تعداد زیادی از مطالعات، مذاهب و تکنیکهای مهندسی از کشورهای آسیایی مانند چین و هند به ژاپن وارد شده بودند.
امروزه، تعداد بیشماری از ساختمانها و مکانهای غیردولتی را میتوان در ژاپن دید، مانند دهکده هلندی در ناگازاکی، دهکده اسپانیایی در گیوما ((Guma و پارتنون تاما با سردر یونانی در توکیو. به عیان میتوان شاهد این امر بود که وقتی این عقیده را از مد افتاده و قدیمی بشناسند این گرایش خیلی زود از بین خواهد رفت. نتیجه اینکه مردم ژاپن تمایل دارند هر نوع فکری را ابتدا از خارج بپذیرند و بعد با انعطاف آن قسمتهایی را انتخاب کنند که به شیوه زندگی آنها برای شکل دادن جامعه در ژاپن منطبق باشد.
چگونه نژاد برنج کار بر سایر گروههای قومی غلبه کرد ؟
موحدینی نظیر مسیحیان سعی میکنند با زور بر کفار غلبه کنند. برای آنها شهادت به معنی جنگ با کفار، فتح سرزمین و وقف آن به خداوند است. جنگهای صلیبی نمونه بارزی از آن است. البته مسیحیان همیشه کفار را حذف نکردهاند. گاهی تلاش میکردند که کفار را به مسیحی تغییر کیش دهند. اغلب خدایان کفار را در رخدادهای دینی خودشان تکریم میکردند. مثلا وقتی مسلک مسیحی بر قبایل ژرمنی غلبه یافت و آنها را از مذهب بومی به مذهب مسیحی درآورد، این روش اعمال شد. پس از مقاومت شدید قبایل ژرمنی، آنها متقاعد شدند که خدای (مسیحی) باید خدایان کوچک شما را در جنگلها محافظت کند. این سنت به رخدادهای کریسمس منجر شد. سنتی که نژادهای ژرمنی شمالی تولد مجدد خورشید را در روز تحول تابستان با قطع درختان صنوبر آن جنگل جشن میگیرند در هنگامی که مسیحیت در اورشلیم ظهور یافت وجود نداشت. مسیحیان مذهب بومی ژرمنی را به عنوان یک استراتژی در راه گسترش مسیحیت در جهان به مسیحیت وارد ساختند. یعنی آنها درختان صنوبر را در روز کریسمس تزیین کردند به این مفهوم که مذهب بومی آنها به مسیحیت تغییر یابد.
مورد شینتو ژاپنی را در نظر بگیرید که اساسا آنیمیزمی بود، هر نوع وجود پاک ستایش میشد: جنگل، صخره، گرگ ، مار، میتوانستند پاک باشند. در برخی موارد، این چنین اشیای پاکی حتی بیش از خدایان خودشان تکریم میشدند. به این شیوه، نژاد ژاپنی خدایان جدید و خارجی را میپذیرفتند و به همین ترتیب سنتهای نژادهای دیگررا یکی پس از دیگری در شیوه زندگی خود وارد میکردند.
تصورش دشوار نیست که نژاد آیسه شگفتزده بود، هنگامی که اولین بار به ژاپن رسیدند، سرزمینی بین اقیانوسها و کوهها که فوران آتشفشان در همه جا دیده میشد و سرزمین پوشیده از باتلاق (لجن زار). مورد دشت کانتو را در نظر بگیرید. آن باتلاقی که با درهها و رودخانهها و تپههای متعدد در همه جا بود. در نتیجه، هنوز هم مکانهایی هست که دارای Ya (دره) هستند. در نام محل مانند Kikusaka , Akasaka , Yanka , Shibuya , Yotsuyaنمونههای مشابهی هستند. در این نامهای محل Saka (تپه) وجود دارد . Edo یک نمونه دیگر است . Edo به جای مدخل خلیج کوچک قرار میگیرد. انسان میتواند از این نامها نتیجه بگیرد که مناطق اطراف یک سرزمین باتلاقی (لجن زار) بوده است. تونه Tone))، در رودخانه تونه به معنای تونهای زبان آنیو Ainu است که اساسا معنای آن دره عمیق در آنیو Ainu است. نام کوه Osorezan از دوره Aomori از زبان Ainu گرفته شده است. Usori که به معنی دریاچهای است که از ته دره میجوشد.
هنگامی که قبایل کشاورز که عمدتا برنج کار هستند ابتدائاً به شبه جزیره شیماShima) ) رسیدند با نژاد دیگر، قبیله ایزومو که از قبل در آن سوی شبه جزیره زندگی میکردند. با دریای ژاپن مواجه شدند. Isumos ها مجمعالجزایر ژاپن را سرزمین آتشفشانها یافتند و آن را به عنوان خدا مورد پرستش قرار دادند. آن را اکونینوشینومیکوتو Okuninushino) (mikoto همچنین اوناموچی ((Onamuchi نامیدند: خدای اصلی زیارتگاه ایزومو (Izumo) که به اختصار به معنی پادشاهی است که مالک سرزمین وسیعی است. اوناموچی به معنای تملک حفرهای عظیم است (آتشفشان)
سلطنت یاماتو رژیم ایزومو را که بشدت خدای آتشفشانها را میپرستیدند، نابود کرد. این قضیه منشا زیارتگاه ایزومو بود. از نظر سیستم دینی در شینتو زیارتگاه ایزومو بعد از زیارتگاه ایزاناگی که در راس سیستم است در رده دوم قرار دارد. در این ارتباط تعداد زیادی آتشفشان در ژاپن وجود دارد. این آتشفشانها درجه بندی شده و به عنوان “پاک” مورد ستایش قرار میگرفتند و درجه آن براساس مقیاس فوران آتشفشان و زلزلههای ناشی از آنها تعیین میشد. این درجات بعد از فوران داده میشد و هر چه فوران بیشتر بود، درجه بالاتری میگرفتند. بنابراین اوناموچی onamuchi فقط به جای Okuninushinomikoto قرار نمیگیرد. چندین کوه دیگر مانند کوه چوچای زان ((Chokaizan در دوا Dewa)) و کوههای ساگوراجیما (Sakurajina) نیز با نامهای دینی اونامی (enamuchi) نامیده میشود. به این ترتیب، فرزندان آیسه که از عرض دریا آمدند و مالک مزارع برنج و مهارتهای کرم ابریشم بودند بتدریج ایزومو و هایاتوس را گرفتند که از قبل در آن سرزمین ساکن بودند و آتشفشانها را پرستش میکردند.
معرفی تمدنی که در کوجی کی پای گرفت
از دیدگاهی متفاوت، انسان متعجب میشود که چگونه این مهارتهای وارداتی پیشرفت کردند. مهندسی راه و ساختمان و فناوریهای آبیاری باعث شدند سرزمین باتلاقی مسکونی شود و به مزارع برنج تبدیل گردد. چوبها محکم شدند، زهکشها ساخته شد و سرزمین محکم و استوار شد. میتوان گفت که این تکنیکها از شبه جزیره کره وارد شد تا شهر نارا (Nara) ساخته شود و شهر کیوتو Kyoto)) به عنوان نماد تمدن عظیم برای ژاپنیها بود.
مردم ژاپن اینها را در جزیره به دست آوردند و از آنها برای شیوه زندگی خود استفاده کردند. بنابراین یک اسطوره شینتو از داستانی اینگونه با ما سخن میگوید: “آسمان و زمین متولد شدند و زمین با یک چوب مقدس به جنبش در آمد.” چون آیسهها برنج کار بودند، زمینها را برای محصول برنج شخم زدند و خانهها اطراف آن ساختند. این در بخشی از اسطورههای آن زمان منعکس است. «شکل بده و محکم بساز و این سرزمین بر باد را اداره کن.»
اما برای این اسطوره کیونومی (تولد کشور) اخیرا تفسیری جدید مطرح شده است. یک محقق تائو، به نام کوجی فوکوناگا تئوری جدیدی را در کتاب خود به نام “بادهای تائویسم” مطرح کرده است (ناشر۱۹۹۷ jinbunshoin ، که کیمیاگری در تائویسم با بخشی از این اسطوره همسان است. به بیان دیگر، توصیف این اسطوره به طور ضمنی حاکی از فرآیندی است که گلولای حاوی عناصر فلز رقیق میشود و غلطانده میشود تا فلزاتی مانند جیوه، برنز و طلا از آنها بیرون آید. در حقیقت جملات مشابهای درباره این کیمیاگری را میتوان در برخی کتابهای باستانی تائویسم پیدا کرد. توصیفاتی مانند «کشوری که هنوز جوان است و بیثبات مانند روغن شناور بر روی سطح آب» یا اصطلاح «ماهیان سرهمبندی شده» آشکارا معرف سیماب است. علاوه عبارت “آتش مانند نیزار بالا میرود” حاکی از سیماب است. مهمتر از همه، اسطورهشناسیهای تائو قدیمیتر از زمانی است که قبیله کرهای آبیاری و فناوریهای مهندسی ساختمان را توسعه دادند.
چندین داستانی که تائویسم را در ژاپن باستان ریشهیابی میکنند نیز وجود دارد. وقتی صفت آئونی گوشی ao ni yoshi برای نارا Nara میرسیم ، ni در aoni yoshi فقط به معنای رنگ قرمز نیست، بلکه به معنی جیوه است. (aoبه ژاپنی یعنی آبی) جیوه برای زیارتگاهها، معابد به عنوان ماده پرستی رنگ آمیزی آنها به طلا لازم بود.
مثلا پیکرههای بودا اغلب با طلا رنگآمیزی میشود، اما طلا نمیتواند به طور کامل پخش شود، مگر اینکه با جیوه مخلوط شود. این هم نظریه ما را تقویت میکند. دو هدف برای استفاده از جیوه وجود دارد: یکی حفظ ساختمان و دیگری پیمودن این اعتقاد در اسطوره تائو که آنهایی که از جیوه استفاده کنند، نامیرا میشوند. بنابراین، تعداد زیادی معدن جیوه در سراسر ژاپن وجود داشت. چنین مکانهایی یک کلمه نیو (niu) را در اسامی مکان خود حفظ کردهاند. رودخانه Ni ، Tanba (Tan در اینجا همان کاراکتر چینی Ni است ) یا زیارتگاه Niu و غیره نمونههای برجسته هستند. یک راهب بودایی به نام کوبو (Kobo) به نام کیوکایی Kukai)) نیز خوانده میشود به خاطر مشارکت خود در گسترش ایمان بودایی وهمچنین به خاطر سفرش به سراسر کشور برای ساخت معابد بودا در عصر های آن شهرت دارد. مناطقی که کوبو از آنها دیدار کرده کلمه Niu را حفظ کردهاند.Kobo تکنیک یافتن و اکتشاف معدن جیوه را میدانست. اما در برخی مکانها بعد از حفاری معدن جیوه پیدا نشد و نتیجه اینکه فقط آب شروع به جوشیدن کرد.
چنین مکانهایی امروزه نیز باقی مانده است و به آنها چشمه کوبوی بودایی میگویند. وقتی معدنی پیدا میشد، فرد خود را مهندس معدن ماهر میخواند. اما اگر نمیتوانست به معدن دست یابد، شیاد شناخته میشد، لذا در مورد او، هدف اصلیاش گسترش بودائیسم و ساخت معابد بودایی بود. بنابراین اگر آب بیرون میزد، اما معدن پیدا نمیشد او همچنان مورد احترام بود و آب آن به عنوان چشمههای متبرک محسوب میشد. مهارتها و تکنیکهای ساخت سیستم آبیاری و آبیاری مزارع برنج برای قبایل برنج کار الزامی بود. علی رغم اینکه هدف اولیه کوبو جیوه بود. با در نظر گرفتن این، جدای از فکر تاثیر علم کیمیاگری تائویسم در کوجی کی انسان میتواند در کیونی یومی (Kuniumi) ( تولد کشور) روند تاسیس کشور را بخواند که به تثبیت و شکلیابی سرزمین منجر شد.
آیین شینتو، بودیسم ژاپنی و چند خدایی
پرفسور شونجی هوساکا
دانشگاه رئی تاکو
درک ژاپنیها از دین و آیین بودا
از آغاز دوره مدرن دین مردم ژاپن ذهن پیچیده آنها را منعکس میکند. درک چنین ذهن پیچیدهای برای فهمیدن زندگی دینی ژاپنیها اهمیت دارد. بر اساس آمارهای گوناگون بسیاری از ژاپنیها در درون ملحد هستند. از سوی دیگر، بسیاری از ژاپنیها به معابد و زیارتگاهها میروند و از مکانهای مذهبی بازدید میکنند. در ژاپن ۱۸۰هزار سازمان دینی نزد دولت به ثبت رسیدهاند و تعداد آنها معادل تعداد بیمارستانها و درمانگاههاست. آداب و رسوم مذهبی در میان زندگی ژاپنیها بسیار رایج و مرسوم است. طی آخرین دهه دوره ادو (Edo) ۱۸۴۰-۵۰ چنانچه از خاطرات یک کشاورز برمیآید، ۱۲۰ روز به امور و آداب و رسوم مذهبی مربوط بود. اکنون نیز بسیاری از جشنها، مراسم و سنتهای مذهبی در مناطق روستایی ژاپن وجود دارد. مثلا من میتوانم به مراسم و اعیاد مذهبی نمونه در ژاپن، مانند سال نو، هفته اعتدال روز و شب (مرتبط با آیین بودا یا مانند نوروز) جشن تابستان و پاییزی شینتو اشاره کنم.
همه ساله دهها میلیون ژاپنی در سال نو، تابستان یا در ایام مراسم موروثی آیین بودا به زادگاه خود میروند با این کار به این اصطلاح “حرکتها و جابهجایی ملی” بروز و ظهوری عملی میبخشند. در اوقاتی که راهبندانها بسیار سنگین است. ژاپنیها رسومات مذهبی را انجام میدهند، اما احساس نمیکنند که در حال انجام واجبات یا اعمال دینی هستند. بیشتر ژاپنیها دین را سنت ملی یا رسومات و میراث سنتی میدانند و به معنای معنوی دین توجهی ندارند.
دین برای ژاپنیها چیست؟
اصطلاح دین DIN)) یا Religion واژهای کلیدی در یگانهپرستی سامی، یهودیت، مسیحیت و اسلام است. از سوی دیگر، مردمی که به شینتو، آیین بودا و آیین هندو اعتقاد دارند، معتقد به خدایان متعدد یا اهل شرک نامیده میشوند و عموما فکر میکنند که مذهب میتواند آنها را به سطح زندگی بالاتر یا غنیتر تحت هر شرایطی برساند. فرهنگ ژاپنی شامل پرستش خدایان متعدد با توجه به پیشزمینه فرهنگی خود است. ژاپنیهایی که چنین عقیدهای دارند، با شادمانی و کمال زندگی میکنند. آیین بودا دارای عوامل و عناصر مذهبی چند خدایی بود که به نوبه خود بر شکلدهی فرهنگ ژاپنی تاثیر گذاشت بنابراین درک تاثیرات آیین بودا بر فرهنگ ژاپنی اهمیت دارد. آیین بودا رسما در سال ۵۳۸ بعد از میلاد به ژاپن وارد شد.
در آن زمان ژاپنیها افکار و فناوریها از جمله بودیسم را از کره و چین وارد کردند. دین ملی شینتو تاریخی طولانی دارد و قبل از ورود بودیسم مورد اعتقاد ژاپنیها بوده است. بین شینتو و بودیسم تقریبا هیچ تقابلی وجود نداشت. بعد از ورود بودیسم، هر دو دین شینتو و بودیسم متاثر از سبک زندگی ژاپنی با یکدیگر هماهنگ شدند و فرهنگ ژاپن را متحول ساختند.
آقای خاتمی، رئیس جمهور ایران در کتاب خود به نام گفتوگوی تمدنها از گفتوگوی میان بودیسم و شینتو سخن به میان آورده است.
ژاپنیها از آن جهت که دین راه فائق آمدن بر مرگ را مینمایاند و به علایق واقعگرایانه شادمانی این جهان و جهان پس از این پاسخ میدهد، سر بر آستان آن فرود میآورند. ژاپنیها تفکرات دینی واقعگرایانه را مهم تلقی میکنند. این امر هنوز هم یک گرایش عمده دینی در ژاپن محسوب میشود. برای جلوگیری از این سوتفاهم درخصوص اعتقاد ژاپنیها که نسبت به تفکرات دینی واقعگرایانه گرایش دارند، مایلم تاکید کنم که اعتقاد ژاپنیها به معنی خوشپرستی و سهلانگاری نیست. از دیدگاه دینی ژاپنیها زندگی فعلی را برای شادی و رفاه دنیای دیگر فدا نمیکنند. ادیان سامی مانند یهودیت، مسیحیت و اسلام رستگاری برای خداوند در جهان دیگر را مهم میدانند (بهشت بعد از روز حساب یا زندگی ابدی) دراین مضمون، تفاوت زیادی بین ادیان سامی و مذهب ژاپنی است. بنابراین برای غیرژاپنی درک مذهب ژاپنی بسیار دشوار است.
همچنین درک سیاست دینی بعد از دوره احیای میجی در سال ۱۸۶۸ برای غیر ژاپنیها خیلی مشکل است. رژیم میجی مدرن شدن، فناوری و علوم را از کشورهای اروپایی بویژه بریتانیای کبیر، فرانسه و آلمان وارد کرد. همچنین مولفههای دینی اروپا را به ژاپن معرفی کرد. این امر موجب بروز تضاد میان زندگی دینی و آگاهی در میان ژاپنیها شده است. اما خود ژاپنیها از این تضاد آگاه نیستند.
نزاع بر سر دین در میان ژاپنیها
مردم معاصر ژاپن عموما دین را چیزی “که افراد ضعیف به دلیل احساس عدم تعادل به آن باور دارند” میشناسند. چنین شناختی از دین که از زمان تولید سیاست دینی در رژیم میجی که آغازین نقطه مدرنیزه شدن ژاپن بود، مطرح شد و تا پایان جنگ جهانی دوم بر مردم ژاپن سایه افکنده بود. سیاست دینی ژاپن قبل از جنگ جهانی دوم چه بود؟ طی روند مدرنیزه شدن رهبران ژاپنی خواستند از مسیحیت و تبشیر مسیحی جلوگیری کنند و نفوذ شینتو را در میان مردم ژاپن گسترش دهند. چون شینتو دین رسمی حکومت معرفی شده بود. طی دوره میجی دولتهای اروپایی و امریکایی و مبلغان مسیحی به دولت میجی فشار میآوردند که آزادی دین و عبادت را تضمین کند.
دولت ژاپن تحت فشار آنها احساس خطر کرد و جهت حمایت از شینتو در ژاپن تن به این معیار داد که شینتو دین نیست. معنای این معیار این بود که دین ملی، یعنی شینتو نه سوتره دارد و نه متن، نه بنیانگذاری و نه نظام دینی. دولت ادعا میکرد که شینتو برای ژاپنیها سنتی ملی است که با ادیانی مانند بودیسم و مسیحیت تفاوت دارد.
از دوره میجی گرایش ادغام بودیسم و شینتو مورد غفلت سیاسیون واقع شد. در نتیجه همزیستی و هماندیشی این دو دین برای مدت ۱۴۰۰ سال در ژاپن از میان رفت. به همین دلیل سیاست دینی دولت مبنی بر اینکه شینتو دین نیست، بر همه امور ژاپنی تاثیر گذاشت. بر اساس سیاست دینی هر تبعه ژاپن باید به شینتو اعتقاد میداشت و سایر ادیان مورد خصومت دولت بوند. از دوره احیای میجی تا پایان جنگ جهانی دوم، دولت دین و پرستش را کنترل و تحت فشار قرار داده بود. این باعث شد مردم ژاپن نسبت به دین و پرستش احساسات منفی پیدا کنند. از این رو، نزاع مذهبی همچنان در آگاهی دینی ژاپنیها ادامه دارد.
رابطه بودیسم ژاپنی و پارسها (ایرانیان)
بودیسم از راه شبه جزیره کره در سال ۵۳۸ پس از میلاد رسما به ژاپن وارد شد. دقیقتر بگویم این بودیسم چینی بود، نه بودیسم هندی. بودیسم عموما نقش بسیار مهمی را در فرهنگ ژاپن ایفا کرده است. بودیسم عامل و عنصر عمده فرهنگ ژاپنی است. بودیسمی که وارد ژاپن شد با بودیسم هندی تفاوت بسیار داشت. بودیسم طی روند انتقال از هند، از طریق آسیای مرکزی، به چین دچار یک تغییر شکل کامل شد و از فرهنگ پارس نیز تاثیر زیادی پذیرفت.
میتوانم به نمونههایی اعتقادی مانند اولوکیتشوره، امیتابه، میتریه و تفکر بهشت و جهنم اشاره کنم. چنین اعتقاداتی شالوده بودیسم ژاپنی و امتزاجی از بودیسم و اعتقاد میترایی را تشکیل میدهند. خاستگاه این اعتقاد آیین زرتشتی یا مزداپرستی است که در دوره پارس باستان جریان داشت. درباره اعتقاد میتریه باید گفت که واژهای سنسکریت از ریشه میتراست و به میتریه بودایی تغییر شکل داد. اعتقاد میتریه یکی از اعتقادات اصلی بودیسم ژاپنی از دوران باستان تا دوران میانه بوده است. براساس این اعتقاد میتریه ۰۰۰/۰۰۰/۶۷۰/۵ سال بعد از مرگ بودا ظهور خواهد کرد. این شبیه به اعتقاد موعود زرتشتی (سوشیانت) و شاید معادل امام دوازدهم شیعه باشد. اعتقاد امیتابه از اعتقاد نور گرفته شده و اساسا گرایش اصلی دینی از دوره میانه تا پیش از مدرن بوده است.
انگیزه اعتقاد ژاپنیها به جهنم مرهون تفکر زرتشتی است. گفته میشود که فرهنگ ژاپنی از فرهنگ پارسی تاثیر پذیرفته است و پارسها طی دوره باستان به ژاپن مهاجرت کردهاند. مثلا شیبه توری، نام مستعار توری بوشی (کسی که بسیاری از مجسمههای کلاسیک بودا را ساخته است) از اولاد سغدیان چین یا پارس بود و از چین باستان به ژاپن مهاجرت کرده بود. گفته میشود که آنها نوادگان مهاجرانی بودند که از امپراتوری ساسانی به سلسله تانگ (چین) نقل مکان کردهاند. بعد از سقوط ساسانیان در سال ۶۵۱ بعد از میلاد صدها هزار نفر به عنوان پناهنده به چین گریختند و برخی از آنها بعدا به ژاپن مهاجرت کردند.
ما میتوانیم به شواهدی از شوسوئین مشهور، گنجینه سلطنتی ژاپن استناد کنیم که در آنجا بسیاری از میراث فرهنگی از سال ۷۶۱ بعد از میلاد موجود است. آنها اصالتاً از پارس به ژاپن آورده شدهاند و برخی از آنها به صورت اضافی توسط صنعتگران ایرانی در اینجا ساخته شدهاند.
نتیجه اینکه رابطه ژاپن قدیم و ایران قدیم رابطهایی غیرمستقیم و بر محور دین و مهاجران پارس بود. روابط مستقیم و دو جانبه ژاپن و ایران در دوره مدرن آغاز شد. برای هر دو کشور درک همدیگر در شرایط متنوع و موقعیتهای مختلف اهمیت دارد.
پرفسور کینچی ماتسوموتو
دانشگاه رئی تاکو