- ب ب +

تفاوت گفتار و نوشتار

بر اساس نظر زبان­شناسان «نوشتار نسبت به گفتار، ثانویه محسوب می‌شود، هم از لحاظ تاریخچه و هم از لحاظ این حقیقت که گفتار (نه نوشتار) برای نوع انسانی ضروری است
  بر اساس نظر زبان­شناسان «نوشتار نسبت به گفتار، ثانویه محسوب می‌شود، هم از لحاظ تاریخچه و هم از لحاظ این حقیقت که گفتار (نه نوشتار) برای نوع انسانی ضروری است» (هادسن، 427:1383). آن‌ها درباره­ فرایند آموزش زبان (گفتار) می‌گویند: «کودکان زبان را به طور خودجوش یاد می­گیرند چون یک انگیزه­ طبیعی یا فطری قوی از طرف کودکان برای یادگیری زبان وجود دارد. این انگیزش آن­چنان قوی است که آموزش برای آن­ها لازم نیست. از سوی دیگر، نوشتار موضوعی است که ما مجبور به فراگیری آن در مدرسه هستیم» (هادسن، 1383: 140).

ناصرخسرو در باب این که گفتار، به آموزش ویژه­ای نیاز ندارد و فرایند طبیعی در زندگی انسان محسوب می‌شود ولی نوشتار نیاز به آموزش دارد و این که خط، مربوط به افراد خاص در یک جامعه زبانی است و ضرورتاً زبان نیاز به خط ندارد، می­گوید: «کسی که نبشته نداند یا ندیده­باشد قصد نبشتن نکند از بهر آن که نطق عطای الهی است و کتابت مر او را تکلفی است اکتسابی» (ناصرخسرو، 1384: 15). «کتابت پس از قول است و خاصه ­مردم راست و قول مر مردم عام راست از آن‌که هر نویسنده مردم است و هر مردمی نویسنده نیست» (ناصرخسرو، 1384: 13).

 نکته­ دیگر در مورد رابطه زبان، گفتار و خط این است که زبان‌شناسان نوشتار را شکل گفتار می­دانند نه شکل مستقیم زبان؛ ناصرخسرو هم بر این عقیده است که زبان، امری ذهنی است و گفتار شکل بیرونی آن است و خط و نوشتار شکل گفتار محسوب می­شوند و به واسطه­ آن به زبان پیوند می­یابند و گفتار به زبان نزدیک­تر است تا خط: «قول (گفتار) حکایت است از آنچه در نفس داننده است و کتابت (نوشتار) حکایت است از قول او، پس نبشته حکایتِ حکایت باشد از آنچه اندر نفس خداوند علم است» (ناصرخسرو، 1384: 8).

همچنین در جای دیگر می‌نویسد: «قول اثر است از نطق و نطق مر نفس ناطقه را جوهری است و کتابت مر او را عرضی است استخراجی. قول به نفس مخصوص­تر است از کتابت و بدو نزدیک­تر است از کتابت. این مصنوع که کتابت است، میانجیان و دست­افزارهاش دورند و زنده نیستند» (ناصرخسرو، 1384: 15). «پس پیدا آمد قول شریف­تر و لطیف­تر است از کتابت و اندر قول اشتباه کمتر از آن افتد و قول مر کتابت را به منزله­ روح است مر جسد را» (ناصرخسرو، 1384: 8).

 در باب استقلال خط و نوشتار نسبت به زبان و گفتار می­گوید: «پس نبشته قولی باشد قایم به ذات خویش، پس از آن که گوینده­ او خاموش گشته باشد» (ناصرخسرو، 1384: 14). با تأمل در جمله­های بالا می‌توان شباهت­های زیادی بین دیدگاه‌های ناصرخسرو و نظریه­های زبان‌شناسان مشاهده کرد؛ از جمله فرضیه ذاتی بودن زبان که بر اساس آن، دانش زبانی انسان فطری است و بخشی از توانش هم فطری رقم می­خورد (مکاریک، 100:1390) یا نظریه سوسور درباره زبان که نظام یک زبان (لانگ) را از موارد خاص آن گفتار و نوشتار (پارول) جدا می‌کند (کالر، 82:1389).

محمدنبی خیرآبادی و مهیار علوی مقدّم - بررسی فرایند واژه‌سازی در زاد‌ المسافر ناصرخسرو