علت و اسباب تصور گسستگی در شعر حافظ
شعر حافظ در عین انسجام ساختاری، ظاهری پاشان و گسسته دارد. برخی منکران، به اعتبار این ظاهر بر حافظ خرده میگرفتند که هر بیتش سخنی مجزاست،
رولان بارت معتقد بود که متن زنجیرهای از واژهها نیست که معنای لاهوتی یعنی پیام مؤلف را ساطع کند، بلکه فضای چند بعدی است که انواع نوشتار در آن با یکدیگر در میآمیزند و برخورد میکنند، نوشتارهایی که هیچ یک نو مایه نیستند. متن تار و پودی از نقل قولهای گوناگون است که از مراکز بسیار متعدّد فرهنگ اخذ شدهاند. این تکثر در نظر بارت در یک جا متمرکز میشود و آن خواننده است (پاینده،1385 :38).
آنچه حقشناس دربارة نظریة سبک پاشان حافظ مطرح کرده است، به نوعی اصلاح این دیدگاه محسوب میشود. وی معتقد است شعر حافظ دارای روساخت گسستهنماست، لیکن دارای ژرفساخت دَوری و واحد است و منظور خاصی را دنبال میکند. آنچه وی دربارة توجیه روساخت و ژرفساخت شعر حافظ گفته است، هرچند در نوع خود دربارة تمدن شرقی درست باشد، باز هم ساختار شعر حافظ نیست. اصلاً در روساخت نیز این طور نیست که شعر حافظ، روساخت گسسته داشته باشد، بلکه عناصری که در روساخت هم بهکار رفته، به هم مرتبطاند. این نوع توجیهات باز هم مبتنی بر آن است که چون نشانههای پیوند واژگانی در روساخت نیست یا کم است، تصور میکنند تعدّد یا گسستگی هست.
دیدگاهی که ساختار غزل حافظ را پریشان میبیند، از آن است که نقل قولهای گوناگون را نتوانسته است متمرکز کند. اگر هم در پی هماهنگی بوده، متناسب با مصنّف بوده است و چون مصنّف حاضر نبوده یا اطلاعات منتقد از ویژگی مصنّف و اوضاع عصرش کم و محدود بوده، صرفاً معتقد شده که کلام نویسنده حاوی اقوال متعدّد است، مگر آنکه در مواردی نشانههای پیوند واژگانی، آشکار بوده باشد که پیگیری کلام را آسان و آشکار میکرده است و در آن موارد به وحدت و هماهنگی مضمون معتقد شدهاند. سخن حافظ که به «نظم پریشان» اشاره کرده است باعث شده برخی در شعر او به استناد همین تعبیر، معتقد به سبک پاشان شوند؛ یعنی به پریشانی تکیه کرده و از نظم آن غافل گشتهاند؛ هر چند گفتهاند با رشتهای نامرئی، ابیات به هم مرتبط هستند، اما این رشته و شیوة دریافت آن را روشن نکردهاند. البته، آربری هم به وحدت غزل حافظ معتقد است، اما میگوید مضامین متعدّد و گونهگون در شعر او هست. در نظر آربری، هنر حافظ آن بود که نشان داد غزل میتواند به دو یا چند مضمون بپردازد و همچنان وحدت خود را حفظ کند. مضامین میتوانند آشکارا ناهمخوان باشند، اما پرداخت کلی آنها به گونهای است که این ناهمخوانیها را در نهایت به یک هماهنگی دلپذیر بدل میسازد (آربری،1368 :30).
یکی دیگر از عللی که موجب شده به استقلال ابیات حافظ معتقد شوند، آن است که تلاش کردهاند همان چیزی را از بیتهای حافظ استخراج کنند که دقیقاً در نظر خود او بوده است یعنی دریافت امروز از سخن حافظ دقیقاً همان چیزی باشد که اگر حافظ زنده بود، آن را تأیید میکرد و چون چنین چیزی امکان ندارد، یکی از راههای برون رفت، اعتقاد به سبک پاشان است تا بدین صورت بتوانند از برخی تناقضهای ظاهری که در ساخت یک غزل یا در کل دیوان پیش میآید، رهایی یابند. آشوری بر همین اعتقاد است که مینویسد: مشکل اصلی ما در برخورد با دیوان حافظ، «مسألة فهم متن تاریخیای است که حافظ در آن میزیسته و ما دیگر در آن نیستیم» (آشوری،1381: 11)، در حالی که اگر ما به دیوان حافظ به عنوان اثری هنری بنگریم و غزلهای او را به صورت منسجم در نظر آوریم، آن قدرها هم که تصور کردهاند، به فهم متن تاریخی سخن حافظ نیازمند نیستیم.
این مسأله که غزل حافظ حاوی ابیات مستقل است، بهرغم آنکه خرّمشاهی معتقد است گواهی است که حافظ مؤسس سبک هندی است و سبک هندی، اوج پیروی از غزل حافظ در استفادۀ مفرط از استقلال ابیات است (خرمشاهی،1367: 35) حتی سخن حمیدیان هم که میخواهد شروع این سیر را از گذشته نشان دهد تا به آرامی به سبک هندی منجر شود (حمیدیان،1375: 340) بیشتر گواهی نکتهای ظاهری است که نشان میدهد طرفداران استقلال ابیات حافظ، بر بنیاد شعر سبک هندی به دیوان حافظ و غزلهای او نگریستهاند. برای فهم ساختار شعر حافظ یا هر شاعری، باید به این نکته اندیشید که چرا اینگونه سخن گفته است، نه اینکه دائم در پی آن باشیم که چه گفته است. وقتی به شرحهای دیوان حافظ مینگریم، عمدتاً برای فهم و دریافت این است که به خواننده نشان بدهند حافظ چه گفته است؛ بیت به بیت معنی میکنند و نکتههای دشوار و الفاظ و اصطلاحات آن را شرح میدهند، اما همین شیوة شرح، خود موجب میشود شارح فراموش کند که سبب گفتن این حرفها و علت انتخاب یک سبک خاص چه بوده است.