سیر وزن در قصاید فارسی
وزن عبارت است از، وجود نوعی نظم در هجاها. وزن موسیقی بیرونی شعر را ایجاد میکند و باعث ایجاد لذّت در خواننده میشود و به همین دلیل از جایگاه ویژهای در شعر فارسی برخوردار است.
خانلری در تعریف وزن میگویند: «وزن، نظم و تناسبی است در اصوات و در شعر به جای اصوات کلمات است و کلمه شامل چند صوت ملفوظ است که به مواضعه میان اهل زبان، نشانة معنی خاصی باشد» (خانلری، 1373: 93) و به تعبیر خواجه نصیرالدین طوسی، «وزن هیأتی است، تابع نظام ترتیب حرکات و سکنات و تناسب آن در عدد و مقدار که نفس از ادراک آن هیأت، لذّتی مخصوص یابد که آن را در این موضع ذوق خوانند و موضوع آن حرکات و سکنات اگر حروف باشد آن را شعر خوانند» (نصیر الدین طوسی، 1369: 22).
ایرانیان از آغاز سرودن شعر به زبان فارسی با توجه به تأثیرپذیری آنها از عروض عربی، در اوزان فارسی شعر سرودند. «نخستین شاعران فارسی زبان عیناً اوزان شعر عرب را تقلید نکردند؛ بلکه حتی بیتی هم در یکی از اوزان خاص عرب نسرودند» (وحیدیان کامیار،1370:57) و تنها از قواعد عروض عربی استفاده کردند.
همانطور که در بخش پیش گفته شد، بحر مجتث، پرکاربردترین بحر شعر فارسی است و ایرانیان در قالبهای مختلف شعر فارسی از این بحر استفاده کردهاند. بحر مضارع نیز که از کم کاربردترین اوزان شعر عرب است، در شعر فارسی پس از بحر مجتث قرار دارد. با این حال در قصاید مورد بررسی، بحر رمل بیش از دو بحر مجتث و مضارع کاربرد داشته است. احتمالاً دلیل این امر، نوع ساخت قصیده، وجود هجاهای بلند و مضامین سنگین قصاید است که با بحر رمل سازگاری بیشتری دارد.
در قرن چهارم و پنجم، بیشتر شاعران، قالب قصیده را برای بیان سرودههای خویش انتخاب کردند و مضمون اصلی قصایدشان را مدح شاهان و بزرگان قرار دادند. شاعران ایرانی این دوره به تبعیت از شاعران عربی، خود را ملزم به سرودن قصایدی در چهار قسمت تشبیب، تخلّص، مدح و شریطه میکردند و سعی میکردند، از اوزان مختلفی در بیان منظور خود استفاده کنند.
در قرن چهارم که قصاید سه شاعر بزرگ آن قرن (رودکی، منجیک، کسائی) بررسی شد، بحر مجتث، هزج و مضارع بیشتر از سایر بحرها مورد استفاده قرار گرفته است و از مجموع 30 قصیدة مورد بررسی، بحر «مجتث مثمن مقصور» در 5 قصیده و بحر «مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور» در 3 قصیده تکرار شدهاند که نسبت به سایر بحرها از بسامد بیشتری برخوردارند.
در این دوره که رودکی، پدر شعر فارسی میزیسته است، با تشویق سلاطین دورة سامانی، علاوه بر شعر به موسیقی نیز توجه خاصی داشته است. شاید به همین دلیل است که او در مدح بزرگان و شاهان هم عصر خویش از بیشتر اوزان رایج در زبان فارسی استفاده کرده و اشعاری آهنگین از خود به جای گذاشته است.
در این قرن، شاعران بیشتر قصایدشان را در مدح شاهان و بزرگان سرودهاند که بسامد آن از دیگر موضوعات بیشتر است. شاعران قصاید زیادی را در مدح آنان و یا تهنیت و تسلیت سرودهاند و پاداش زیادی از بزرگان دوران گرفتهاند. آنان علاوه بر مداحی، شاعران توصیفگری نیز بودند و به توصیف طبیعت و می و معشوق میپرداختند. تنها مدیحهای که به غیر شاهان اختصاص دارد، مدیحهای برای امیر مؤمنان است که توسط کسائی سروده شده است. در واقع، کسائی اولین کسی است که اشعار دینی و مذهبی را در زبان فارسی سروده است. علاوه بر این کهنترین مرثیه نیز در ادب فارسی مربوط به سوگنامة کسائی است که فاجعة کربلا را یادآوری کرده است.
در قرن پنجم که زمان رواج قالب قصیده است، از انواع بحرهای شعر فارسی استفاده شده است. در این تحقیق، 356 قصیده از نه شاعر بزرگ (فرّخی، عنصری، غضایری، منوچهری، اسدی، قطران، ازرقی، ناصرخسرو، مسعود سعد) این قرن بررسی شد، بحر رمل از بسامد بیشتری نسبت به سایر بحرها برخوردار است و پس از آن بحر مجتث، هزج و مضارع قرار گرفته اند. بحر رجز و قریب هم کم کاربردترین بحرها در این قرن هستند.
در این دوره، بحر «مجتث مثمّن مقصور» با 36 قصیده، بحر «رمل مثمن محذوف» با 34 قصیده و بحر «رمل مثمن مقصور» با 28 قصیده پربسامدترین بحرها هستند. وجود این بحرها به این دلیل است که شاعران بزرگ قرن پنجم، الفاظ را چنان با هم تلفیق مینمایند که آهنگی سنگین به شعر خود میدهند و مسلماً بحر رمل و مجتث بهترین گزینهها برای رسیدن به این مقصود بودهاند.
شاعران این قرن نیز شاعرانی مدّاح بودند که در ستایش شاهان و بزرگان دوران؛ بخصوص غزنویان اشعار بسیاری سرودهاند. در اشعار آنان، اشارات تاریخی و اجتماعی بسیاری میتوان دریافت که از این جهت حائز اهمیت است. علاوه بر این شاعران مداح، شاعری همچون ناصرخسرو هم در این قرن میزیسته که خود را دنباله رو کسائی میدانسته و مسائل حکمی و فلسفی را وارد قصاید خویش کرده است. شاعر دیگری نیز همچون مسعود سعد در این قرن بوده که به دلیل محبوس بودنش در زندان، حبسیههای فراوانی مبنی بر اسارت و گرفتاری خویش سروده و سرآمد حبسیه سرایان ایران گشته است.
قرن ششم نیز به همین منوال میگذرد و قصیده به اوج رونق خود میرسد. شاعران در پی سرودن اشعاری سنگین و متین بودند و بحر «مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور» با 45 قصیده، بحر «رمل مثمن مقصور» با 38 قصیده و بحر «رمل مثمن محذوف» با 29 قصیده از بیشترین تعداد برخوردارند. و در کل از مجموع 373 قصیدة مورد بررسی، 110 قصیده به بحر رمل و مزاحفات آن تعلّق دارد و پس از آن، بحرهای مضارع، مجتث و هزج کاربرد بیشتری نسبت به بحرهای دیگر دارند.
در این دوران هم قصاید فارسی در مدح شاهان و بزرگان سروده شده است؛ ولی همانطور که قصاید از لحاظ موسیقی غنیتر شده، از نظر موضوعی نیز تغییر کرده و مضامین جدیدی وارد شعر فارسی گشته است. سنایی، زهد و تصوّف را موضوع اصلی قصاید خویش قرار داده که از این جهت در ادب فارسی از جایگاه والایی برخوردار است.
در قرن هفتم برخلاف دو قرن پیش، بحر مجتث پیش میافتد و بحر رمل پس از آن قرار میگیرد. گویا ذائقة شاعران در هر دوره تغییر میکند و بحر خاصی را برای بیان عواطف و مضمون های خود سازگار میبینند. به گمان ما که دلیل این امر، عاطفیتر شدن قصاید و ورود مضامین حکمی و عرفانی به قصاید باشد که شاعران این قرن را متوجه بحر مجتث و مزاحفات آن کرده است. شعر فارسی در این دو قرن، جنبة درباری خود را از دست داد و به همین دلیل شعر مدحی نسبت به قبل ضعیف شد و در مقابل، مسائل عرفانی در اشعار، بیشتر از قبل مطرح گشت. اگر شاعری همچون سعدی مدحی هم میکرد، مدحش همراه با پند و اندرز بود و از این جهت تحوّلی در مدح ایجاد کرد. در این دوره، شاعران خود را مقیّد به آوردن تشبیب و تخلّص و مدح نمیکردند و از ابتدای قصیده متوجه به موضوع اصلی خود بودهاند.
در این قرن، بحرهای زیر به ترتیب بیشترین کاربرد را داشتهاند: بحر «مجتث مثمن اصلم مسبغ» در 9 قصیده، بحر «مجتث مثمن مخبون اصلم ضرب و عروض» در 8 قصیده، بحر «مجتث مثمن مقصور» در 8 قصیده و بحر «مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف» در 8 قصیده.
نوع وزن در قرن هشتم کمی متفاوت از قرن پیش میشود. به این صورت که پس از بحر رمل، بحر مضارع قرار میگیرد و شاعران بزرگی چون سیف فرغانی و سلمان ساوجی این دو بحر را به بحرهای دیگر ترجیح میدهند. در این قرن، بحر «مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف» با 12 قصیده، بحر «مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور» با 11 قصیده و بحر «رمل مثمن مخبون مقصور» با 9 قصیده بیشترین تعداد را دارا هستند.
در این قرن که قصاید سه شاعر بزرگ (سیف فرغانی، سلمان ساوجی و حافظ) بررسی شد، تنها اشعار سیف در معرفت و شناخت خدا و سیر و سلوک است. اما قصاید سلمان و حافظ در مدح شاهان و بزرگان سروده شده است.
شاعران قرن نهم به تقلید از پیشینیان شعر میسرودند و به آنها جواب میگفتند. در این قرن که 126 قصیده از سه شاعر بزرگ این قرن (جامی، بابافغانی و اهلی شیرازی) بررسی شد، بحر رمل، مضارع، مجتث و هزج از بسامد بالایی برخوردار هستند. بحر «رمل مثمن مقصور» در 21 قصیده، بحر «مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور» در 21 قصیده و بحر «مجتث مثمن مقصور» در 11 قصیده تکرار شدهاند.
این قرن یکی از دورانهای مهم ادب فارسی و به گفتة صفا، «آخرین دورة مهم قدیم در ادب فارسیست» (صفا، 1384: 59). در این دوره نیز مدح یکی از موضوعات اصلی قصاید است. با این حال نعت رسول اکرم (ص) و منقبت ائمّه بسیار بیشتر از پیش آشکار است. بابافغانی یکی از شاعرانی است که بیشتر قصایدش به منقبت معصومین اختصاص دارد.
در قرن دهم نیز سه شاعر مهم (وحشی، محتشم، عرفی) انتخاب شد و 141 قصیدة آنان بررسی گشت و این نتایج به دست آمد که بحر «رمل مثمن مقصور» با 15 قصیده، بحر «مجتث مثمن مقصور» با 14 قصیده و بحر «مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور» نیز با 14 قصیده بیشتر از سایر بحور تکرار شدهاند. به طور کل نیز بحر رمل، مجتث، هزج و مضارع پربسامدترین بحرها در قرن دهم هستند.
با توجه به بررسیای که در قصاید این قرن انجام شد، دیده شد که موضوعات متنوّعی در این قرن وجود دارد و شاعران به مدح، پند، حکمت و ستایش ائمه و پیامبر علاقه نشان دادهاند. هم بحرهای مورد استفادة آنها و هم موضوعاتشان ادامة بحرها و موضوعات قصاید قرنهای پیش بوده است.
در بررسی قصاید قرن یازدهم، دو شاعر انتخاب شدند که از مجموع 74 قصیده، 30 قصیده در بحر مجتث سرودهاند و بحرهای رمل(16قصیده) و مضارع (14قصیده) با فاصلة نسبة زیادی از آن قرار گرفتهاند. شاید دلیل این امر، غزل سرا بودن شاعران این عهد است؛ زیرا بحر مجتث در غزل کاربرد بیشتری دارد. شاعران دورههای پیش، قصاید محکمتر و سنگینتری را میسرودند که البته تخصّص اصلیشان، قصیده بود، نه غزل؛ امّا در این قرن شاعر مطرحی در قصیده وجود نداشت. قصاید آنان در مدح شاهان و توصیف طبیعت و ممدوح است.
در این قرن، بحر «مجتث مثمن مقصور» با 20 قصیده بیشترین بسامد را داراست و پس از آن بحر «مجتث مثمن مخبون اصلم ضرب و عروض» با 9 قصیده، بحر «رمل مثمن محذوف» با 8 قصیده و بحر «مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور» نیز با 8 قصیده کاربرد بیشتری نسبت به سایر بحرها داشته اند.
در قرن دوازدهم، قصاید سه شاعر این قرن (زین لاهیجی، مشتاق اصفهانی و صباحی بیگدلی) که دستی در قصیده سرایی داشتند، مورد بررسی قرار گرفت که برخلاف دیگر قرنها، بحر مضارع و هزج کاربرد زیادی پیدا کرد و پس از آنها بحر رمل قرار گرفت. در این دوره، بحر «مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف» با 10 قصیده، بحر «مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور» و بحر «هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف» با 9 قصیده از بسامد بیشتری برخوردارند.
بیشتر موضوعات مطرح شده در این دوران، همچون قرنهای پیش است، با این تفاوت که بیشتر قصاید در منقبت ائمّة اطهار سروده شدهاند. تعدادی قصیده نیز در مدح شاهان و بزرگان زمان نیز توسط صباحی سروده شدهاند.
در قرن سیزدهم بحر رمل و بحر مجتث بیشتر از دیگر بحرها به کار رفتهاند. در این قرن، بحر «مجتث مثمن مقصور» در 13 قصیده، بحر «هزج مثمن اخرب مکفوف مقصور» در 12 قصیده و بحر «رمل مثمن مقصور» در 11 قصیده تکرار شدهاند. در این دوران نیز قصاید سه شاعر بزرگ این عهد (قائم مقام، قاآنی و ادیب الممالک) مورد بررسی قرار گرفت.
در این قرن موضوعات زیادی در قصاید مطرح میشود که با توجه به اوضاع زمان، موضوع جدیدی وارد قصیدة فارسی میشود و جرقههایی از روشنفکری در اشعار قائم مقام فراهانی دیده میشود. قائم مقام که خود در دربار فتحعلی شاه قاجار بود، اشارههایی به اوضاع سیاسی کشور میکند و در چند قصیده، ولیعهد را تشویق به راندن سپاه روس از ایران میکند.
قاآنی دیگر شاعر این قرن، تنها به مدح شاهان و بزرگان قاجار مشغول بود، اما ادیب الممالک همچون قائم مقام به جز مدح شاهان، برای اوضاع کشور احساس نگرانی میکرد و از این جهت قصاید زیادی را به اوضاع اجتماعی و سیاسی کشور اختصاص داده است.
در دورة معاصر باز هم بحر رمل و مزاحفاتش پیش میافتد و شاعران ترجیح میدهند که در این بحر شعر بسرایند. با این حال بحر «مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور» با 10 قصیده و بحر «رمل مثمن مخبون اصلم» و بحر «مجتث مثمن مقصور» هر دو با 8 قصیده کاربرد بیشتری نسبت به سایر بحرها داشتهاند.
در این قرن، شاعران از بحرهای مختلف در سرودن قصایدشان استفاده میکنند. حتی در بررسی131 قصیده، به قصیدهای از ملک الشعرای بهار رسیدیم که از بحر «مقتضب مثمن مطوی مقطوع» استفاده کرده بود و در این وزن «فاعلات مفعولن فاعلات مفعولن» در باب آشفتگی اوضاع کشور چنین سروده بود:
کبر و سرکشی تا چند ای سلالة انسان
حال آخرین بنگر، ذکر اولین برخوان
(بهار،1368:298)
شاعران این دوره به سطح بالایی از بینش سیاسی می رسند که هر کدام با زبان خاصی به انتقاد از کشور می پردازند. آنها قصیده و در کل، شعر را در خدمت مضمونهایی همچون آزادی، وطن و مسائل سیاسی درآوردند و از این حیث قصاید آنان دارای ارزش زیادی است. شاعرانی همچون بهار و بخصوص میرزادة عشقی صریحاً به انتقاد از اوضاع کشور میپرداختند. شاعر دیگری همچون پروین اعتصامی به سرودن شعرهای حکمی میپرداخت و غیر مستقیم انتقاد خود را نسبت به اوضاع آشفتة کشور مطرح میکرد. البته شاعر دیگری نیز مثل ایرج میرزا همچون دیگر شاعران قصیده سرا در طول تاریخ به مدح بزرگان کشور می پرداخت و از این راه امرار معاش میکرد.
در واقع در زمان اوج قصیده، طبع شاعران با این چهار بحر سازگاری بیشتری داشته است و پس از آن، شاعران به تقلید از پیشینیان از این بحرها استفاده کردند و دچار نوعی سنت ادبی شدهاند. به گمان ما یکی از عوامل از رونق افتادن قصیده و دلزدگی از آن، تکرار بیش از حد همین سنت ادبی است؛ زیرا «تکرار و ابتذال اثر موجب کاهش رسایی و تقلیل زیبایی آن میشود» (فرشیدورد،1382: 1/117). شاعران قصیده سرا، انواع بحرها و موضوعات قصیده را غیر قابل تغییر میدانستند و در واقع قصیده را با بحر رمل و با موضوع مدح میشناختند.
سنّتهای ادبی براساس دین، تاریخ و جغرافیا تغییر میکنند؛ امّا شاعران نتوانستند، در سنّت قصیده سرایی تحوّلی چشمگیر ایجاد کنند؛ زیرا زبان ادبی بتدریج شکل گرفته و خصوصیاتی متناسب با قالبها پیدا کرده بود. مثلاً عمدهترین موضوع قصیده در سرتاسر ادب فارسی، مدح شاهان و بزرگان بوده است و از زمان صفویان به بعد، مدح و منقبت ائمه هم به آن افزوده شد. به عبارت دیگر صورت، معنی و قالب قصیده در طول قرنها ثابت بوده و بر شاعران تحمیل میشده است.
همان گونه که از این جدول پیداست، قصیده در قرن چهارم هنوز به بلوغ نرسیده بود و شاعران در همة بحرها طبع آزمایی میکردند؛ اما قرن پنجم، قصیده رواج مییابد و شاعران، قصاید زیادی در بحرهای مختلف؛ بخصوص بحر رمل میسرایند. در این قرن، هم تعداد شاعران قصیده سرا فراوان است و هم تعداد قصاید آنان. بیشتر آنان شاعران متنعّم و مداحی بودند که قالب قصیده را در موضوع مدح پی ریزی کردند.
قرن ششم که دوران پایانی قصیده سرایی در شعر فارسی است، زمان رونق قصیده است که شاعران با اشعار متین و با صلابت خود، این قالب را به اوج میرسانند. آنان نیز بیشتر قصاید خود را در بحر رمل میسرودند. البته به دیگر بحرها بیتوجه نیستند. آنان علاوه بر بحرهای مجتث و هزج و مضارع، به بحر خفیف نیز توجه داشتهاند و قصاید طولانی و بسیار زیبایی در این بحر میسرایند. البته شاعران این قرن بیشتر از شاعران قرن پیش در انتخاب اوزان دقّت میکردند. برای مثال شاعران قرن پنجم از بحر متقارب که بحری حماسی است، در سرودن قصاید مدحی استفاده میکردند؛ اما در قرن ششم این بحر را با موضوع قصایدشان که اعم از مدح و مرثیه و زهد و نصیحت بود، سازگار نمیدیدند و از این جهت استفادة زیادی از بحر متقارب نکردند. در این دوره مایههایی از عرفان و تصوّف وارد قصاید میشود و همین موضوع باعث اوج غزل در قرنهای بعد میگردد؛ زیرا قصیده برای شاعران عاشق و عارف دورههای بعد قالب مناسبی برای بیان عواطف و تألّمات درونی آنها نبود. از قرن هفتم به بعد، قرنهای رواج غزلسرایی است که شاعران غزلسرا بیشتر از قصیده سرایان طبع آزمایی میکردند. در نتیجه شاعر مطرحی در قصیده پدید نیامد که البته از تعداد اشعار آنها پیداست.
همانطور که در سطور پیش گفته شد، شاعران از قرن هفتم به بعد، دچار سنّت ادبی شدند. آنان اگر قصیدهای میسرودند، راه شاعران پیشین را ادامه میدادند و در لفظ و معنا همچون آنان عمل میکردند. شاعران این قرنها غزلسرا بودند که همین امر باعث شد، زبان غزل بر زبان قصیده تأثیر بگذارد و آن را از صلابت به لطافت بکشاند. این شاعران که تا قرن دهم برای سرودن قصاید خویش از بحر رمل استفاده میکردند، در قرن یازدهم و سیزدهم، بحر مجتث را برای قصایدشان مناسب دیدند و در قرن دوازدهم، از بحر مضارع استفادة زیادی کردند؛ امّا در قرن چهاردهم، باز هم کاربرد بحر رمل در قصاید شاعران زیاد شد، زیرا آنان سعی می کردند از شاعران سبک خراسانی پیروی کنند و در نهایت اینکه شاعران نتوانستند در ساختار قصیده نوآوری کنند و همین امر دچار انحطاط و زوال قصیده شد. به گفتة فرشیدورد، نوآوری باید در مواردی چون موضوع تازه، ردیفهای تازه، صنایع ادبی تازه، لغات تازه و دید تازه باشد (فرشیدورد، 1382: 1/161-164). درست است شاعران در ردیفها و صنایع ادبی و قالب شعری تغییری ایجاد نکردند اما از قرن یازدهم تا سیزدهم از بحرهای دیگری غیر از بحر رمل استفاده کردند که این حکایت از نوجویی شاعران این قرون دارد. علاوه بر این تحوّل دیگری که در قصیده ایجاد شد، در قرون اخیر و بخصوص در دورة معاصر است. از قرن سیزدهم، جرقههایی از روشنفکری و نگرانی برای اوضاع کشور در قصاید شاعران دیده شد و این بینش سیاسی در دورة معاصر و در قصاید بیشتر شاعران این زمان به اوج خود رسید و مضمون اصلی قصاید شد که از این جهت قصاید ارزشمندی به جا گذاشتند. در این قرن، بهار بیشتر از سایر شعرا به قصیده توجه داشت. او سعی میکرد، دنباله رو شاعران سبک خراسانی باشد. به همین دلیل در تمامی بحرهای عروضی طبع آزمایی کرد و همانطور که در قبل هم ذکر شد، قصیدهای در بحر مقتضب سرود. با این حال قصاید او از نظر اشراف کاملش به اوضاع اجتماعی و سیاسی و انعکاس آنها در قصاید که حاکی از دید تازه و متفاوت اوست، حائز اهمیت است.
محمّد رضا برزگر خالقی و وحیده نوروز زاده چگینی - بررسی ساختار عروضی قصاید فارسی