- ب ب +

آیا ربات‌ها می‌توانند جایگزین معلم‌ها شوند؟

گسترش روزافزون فناوری و ظهور نسلی جدید از ربات‌ها با قابلیت‌های شگفت‌انگیز فعالان عرصۀ آموزش را به استفاده از این ابزار علاقه‌مند کرده است. این یادداشت میزان کارآیی این فناوری را در امر آموزش و یادگیری بررسی می‌کند.
 اواخر سپتامبر امسال یک دانشکدۀ فنی بزرگ از ساخت دستگاهی جدید و شگفت‌انگیز خبر داد و هم‌زمان با آن آمازون از یک ربات خانگی به نام آسترو1 رونمایی کرد. آسترو اختراعی عجیب و غلتان به اندازۀ یک سگ کوچک است. به جای سر یک صفحۀ نمایش دارد و یک فنجان‌نگهدار هم دارد تا بتواند برای صاحب‌اش نوشیدنی بیاورد.
 
این موضوع ما را بر آن داشت به این مسئله فکر کنیم که ظهور ربات‌های ارزان‌قیمت می‌تواند چه اهمیتی در امر آموزش داشته باشد؟
 
یکی از افرادی که به این موضوع پرداخته نیل سلوین2، استاد پژوهشی آموزش دانشگاه موناش در ملبورن استرالیا3 است. او نویسندۀ کتاب “آیا باید ربات را جایگزین معلم کرد؟”4 است. معلوم می‌شود که به اخبار مربوط به ربات آستروی آمازون هم توجه زیادی داشته است. او همچنین ملاحظاتی دارد پیرامون اینکه چرا همۀ این وسایل می‌تواند برای مربیان مهم باشد.
 
با وجود این، او نگران است که این ربات‌ها بسته به نحوۀ کاربردشان تأثیر مثبتی نداشته باشند. (و شایان ذکر است که آمازون‌آسترو قبلاً دغدغه‌های مربوط به حریم خصوصی و پرسش‌هایی در‌مورد اینکه آیا واقعاً کسی به یک ربات خانگی نیاز دارد را پدید آورده). به همین دلیل است که سلوین فکر می‌کند هر قدر فناوری توانمند می‌شود مربیان باید در‌مورد اینکه کدام بخش‌های آموزش باید خودکار باشند و کدام بخش‌ها به انسان‌ها واگذار شوند گفت‌و‌گو کنند.
 
ادسرج5 این هفته برای آخرین قسمت پادکست ادسرج با سلوین ارتباط برقرار کرد. او دیدگاه یک مربی در‌مورد ربات‌سازی و خودکارگردانی در آموزش را مطرح کرد ـ دیدگاهی که به گفتۀ وی چیزی نیست که در سرازیری‌های درّۀ سیلیکون6 و در آستانۀ پیشرفت‌های فنی جدید بتوان از آن صرف نظر کرد.
 
ادسرج: برای برخی خوانندگان حوزۀ آموزش و پرورش، حتی طرح این پرسش که کتاب شما به آن عنوان گرفته ـ “آیا باید ربات را جایگزین معلم کرد؟” ـ ممکن است تابو به نظر برسد. آیا این همان چیزی بود که در تدوین این کتاب به این سبک دنبال می‌کردید؟
 
نیل سلوین: این عنوان ایدۀ من نبود و در‌واقع از سوی ناشران به من گفته شد. من هم فکر می‌کردم عنوان وحشتناکی است و نگاه‌ام به آن بسیار تحقیرآمیز بود. ماه‌های اول تلاش کردم که ردّیه‌ای بنویسم و از ابتدا بگویم: “معلوم است که این یک پرسش احمقانه است”. اما هر چه بیشتر در‌موردش فکر کردم، دیدم یک پرسش بسیار دقیق است چون می‌تواند این‌طور مطرح شود که «آیا ربات می‌تواند جایگزین معلم شود؟» و فکر می‌کنم پاسخ این است که “بله، می‌تواند”.
اما پاسخ این پرسش باید این ایده را رواج دهد که جایگزینی ربات با معلم یک ارزش است. این پرسشی دربارۀ ارزش‌های ما است. اگر به لحاظ فنی توان انجام این کار را داشته باشیم، آیا باید آن را انجام دهیم؟ و اگر این‌طور است، چگونه انجام دهیم؟
 
فناوری در اختیار ما است و این امر در مقام نظر ممکن است. اما ما می‌خواهیم چه اتفاقی بیفتد؟ این پرسش مسئولیت را تاحدّی متوجه ما به عنوان انسان می‌کند، کارگزاری هم از آن حمایت می‌کند. ما بر این مسئله کنترل و نظارت داریم. خوب است که بحث و گفت‌و‌گویی در این خصوص داشته باشیم ـ این مسئله یک پاسخ روشن و دقیق “بله” یا “خیر” ندارد.
 
کتاب شما نمونه‌های زیادی از ربات‌های واقعی آزمون‌شده در کلاس‌های درس را فهرست می‌کند. به نظر می‌رسد ربات مربی آنقدرها هم که برخی فکر می‌کنند دور از ذهن نیست.
 
۲۰ سال است که در آموزش و پرورش علاقه به داشتن ربات‌های واقعی در کلاس وجود دارد. یکی از آنها رباتی ژاپنی به نام سایا7 است؛ نوعی ربات مستبد بزرگ که جلوی کلاس می‌ایستاد و مقررات را فریاد می‌زد و همه‌اش در فکر نظارت بر کلاس بود ـ وحشتناک به نظر می‌رسد. آن ربات نمونه‌ای بسیار خوب از چیزی بود که ما روش جادوگر شهر اوز8 می‌نامیم. اساساً یک نفر پشت صحنه بود که با لپ‌تاپ تایپ می‌کرد و یک معلم هم به نوعی بر آن نظارت داشت. شاید هم فقط یک آلت دست در کلاس درس داشته باشید.
 
همچنین متخصصان علم رباتیک در مقابل ربات‌های “مراقبت‌دهنده”9 از ربات‌هایی با عنوان “مراقبت‌گیرنده”10 سخن به میان می‌آورند. سافت‌بانک رباتیکس11 رباتی به نام نائو12 دارد. چند سال پیش رباتی به نام پپر13 وجود داشت که تقریباً از مد افتاده است. فُک‌رباتی به نام پارو14 هم وجود دارد.
 
اینها ربات‌هایی هستند که دانش‌آموزان با آنها رابطۀ متقابل دارند؛ بیشتر مثل یک همسال کم‌توان که دانش‌آموز باید به نوعی به آن آموزش دهد تا کارها را انجام دهد. این مسئله از ایدۀ سیمور پاپرت15 پیروی می‌کند که با آموزش یک فناوری شما یاد می‌گیرید که کاری را انجام دهید. ایدۀ پاپرت به نوعی به نظریه‌های ساخت‌گرایی اجتماعی دهۀ ۱۹۸۰ در‌باب یادگیری برمی‌گردد.
 
این فناوری‌ها به‌ویژه بر نوآموزان و مثلاً در بیشتر موارد روی دانش‌آموزان مبتلا به اوتیسم تأثیر بسیار خوبی دارند. این دقیقاً همان چیز متفاوتی است که می‌توانید به کلاس بیاورید تا جرقه‌ای از روابط متقابل و نوعی یادگیری گروهی را ایجاد کند. اما در‌نهایت، این یک ربات‌معلم نیست.
 
آنها(یی که نام بردید) ربات‌های واقعی هستند. اما شما متذکر شدید که این روزها نرم‌افزارهای زیادی وجود دارند که با هوش مصنوعی کار می‌کنند و حال و هوای معلم‌ربات را دارند. فکر می‌کنید که شاید مردم حتی از میزان کاربرد این نرم‌افزارها در کلاس‌های امروز بی‌خبر باشند؟
 
صد‌در‌صد. رایج‌ترین هوش مصنوعی چیزی است که ما حتی به آن توجه نداریم. برای مثال، مقابله‌گرهای املایی یا الگوریتم‌های جست‌و‌جوی گوگل، که در آن گوگل در حال جست‌و‌جو و ارائۀ اطلاعات برخط است، چیزهایی هستند که در‌واقع بیشترین ارتباط را با عبارت جست‌و‌جوی شما دارند، و بنابراین تصمیم‌گیرنده هستند، اما ما در کل تصورش را هم نمی‌کنیم که اینها هوش مصنوعی باشند.
 
در بسیاری از نرم‌افزارهای آموزشی‌ای که استفاده می‌کنیم، انواع بسیار محدودی از هوش مصنوعی این تصمیمات خودکار را می‌گیرند. در بیشتر موارد شما آن را یک چیز وحشتناک یا ترسناک یا هیجان‌انگیز تفسیر نمی‌کنید. این تنها بخشی از کاری است که این نرم‌افزار انجام می‌دهد. خُب، حالا جالب است مروری داشته باشیم بر اینکه در حال حاضر در کلاس‌های درس ما از چه نوع نرم‌افزارهایی استفاده می‌شود که این کار را انجام می‌دهند. شاید مشخص‌ترین آنها سیستم‌های یادگیری شخصی‌سازی‌شده باشند، نوعی سیستم‌های توصیه‌کنندۀ یادگیری که در پنج سال گذشته ظهور یافته‌اند. سامیت لرنینگ16 یک سیستم محبوب در K-1217 ایالات متحده بود. سیستم بزرگ دیگری به نام هوش مصنوعی قرن18 هم وجود دارد که در اروپا استفاده می‌شود. این نرم‌افزار بر آنچه دانش‌آموز در چهارچوب یادگیری برخط انجام می‌دهد نظارت دقیق و جزء‌به‌جزء دارد و سپس توصیه‌هایی برای کارهای بعدی ارائه می‌دهد. بسیار ساده به نظر می‌رسد، اما اگر در‌موردش فکر کنید، یک تصمیم آموزشی بسیار سطح بالا است که معلم معمولاً بر اساس انواع متغیرهای مختلف می‌گیرد، اما اکنون آن را به نرم‌افزار منتقل می‌کنیم.
 
در استرالیا در موارد بسیار محدود مجموعه‌ای از تصمیمات بسیار‌بسیار سطح پایین گرفته می‌شود. ما یک شرکت داشتیم که حضور و غیاب خودکار کلاس را عرضه می‌کرد. کسی که از ابتدا در کلاس حاضر باشد شما در دفتر علامت می‌زنید. تشخیص چهره می‌تواند این کار را در دو ثانیه انجام دهد. در حال حاضر سیستم‌هایی وجود دارند که بر استفادۀ مناسب دانش‌آموزان از وسایل‌شان نظارت می‌کنند.
 
همۀ این موارد به نحو تدریجی و خود‌به‌خود اتفاق می‌افتند. احتمالاً هیچ‌کدام از این اتفاقات کوچک را متوجه نمی‌شوید، اما با کنار هم قرار دادن همۀ آنها، در مقام معلم و دانش‌آموز به‌یک‌باره در محیطی قرار می‌گیریم که در آن بسیاری از امور به ماشین‌ها واگذار می‌شود. آنجاست که مجموعه‌ای از پرسش‌ها مطرح می‌شود.
 
این معرکه است چون می‌تواند ما را از مجموعۀ کارهایی که ممکن است مایل به انجام‌شان نباشیم خلاص کند، اما امور دیگری هستند که ممکن است بخواهید از آنها عقب‌نشینی کنید و بگویید: «یک دقیقه صبر کن، جزئیات بیش از آن است که یک تصمیم اساسی گرفته شود. اینها در‌واقع بخش‌های بسیار مهمی از معنای آموزش و معنای یادگیری هستند.»
 
جفری آر. یانگ
راضیه قرهی قهی