- ب ب +

شرح‌گونه‌ای بر عباراتی از اوستا (۱)

در درس اوستا، نه در مقدمات اوستا که عمدهٔ بحث دربارهٔ آواشناسی و مقدمات صرف اسم و فعل است، معمول بنده این است که جز بحث دربارهٔ صرف و اندکی نحو عبارات و ترجمهٔ آنها و اشتقاق کلمات و دشواریهای آوایی آنها (که کمابیش در درس معلمان ایرانی اوستا علی قدر مراتبهم مرعی است)، مبلغی مطالب دیگر نیز اضافه می‌کنم که شاید کمتر معمول باشد، یا شاید باشد و بنده کمتر مطلع باشم. قصد کردم بعضی از اینها را با خوانندهٔ عمومیتر یا کسانی که در غیر دانشگاه تهران درس می‌خوانند نیز به مرور در میان نهم. یک دو عبارت مهر یشت را ابتدای این شرح‌گونه‌ها قرار می‌دهم. حرفنویسی به شیوهٔ قدیم است. از تکرار آنچه استاد گرشویچ گفته پرهیز شد و بالطبع از ذکر حالات صرفی و اشتقاقات و دشواریهای آوایی و اندکی مطالب فنیتر که پیداست مجالی وسیعتر می‌طلبد.
مهر یشت، ۲۲ و ۲۳:
miþrəm vouru.gaoyaoitīm yazamaide
yō narəm anaiwa.druxtō
apa ązanhat baraiti
apa ithyajanhat baraiti.
apa.nō haca ązanhat
apa haca ązanhibyō
miþra barōiš anādruxtō
tūm ana miþrō.drująm mašyānąm
avi xvaēpaiþyåsə.tanvō
þwyąm
ava.barahi;
apa aēšąm bazvå
aōjō tūm grantō
xšayamnō barahi
apa pāđayå zāvarə
apa cašmanå sūkəm
apa gaošayå sraoma.
ترجمه:
مهر دارای/بخشندهٔ چراگاههای فراخ را می‌پرستیم که چون او را نفریفته باشند (یا قصد فریب او نکرده باشند)، مرد را از تنگنا دور دارد (/برهاند)، از بلا دور دارد؛ ما را از تنگنا دور دار، از تنگناها دور دار، ای مهر، که ما تو را نفریفته‌ایم. تو بدین سان ترس را بر خویشتنِ مردمان پیمان‌شکن مستولی می‌کنی. از بازوان ایشان نیرو را می‌بری در حالی که خشم گرفته‌ای و بر آن توانایی؛ از پاهای ایشان زور را، از چشمان ایشان سو را، از گوشهای ایشان شنوایی را (نیروی بازوان ایشان، زور پاهای ایشان، سوی چشم ایشان، شنوایی گوش ایشان را می‌بری).
توضیحات:
۱. دربارهٔ ارتباط مهر با ązah اوستایی و anhas ویدی رجوع بفرمایند به مقالهٔ استاد کویپر، در کتاب مهر در ایران و هند باستان، و کتاب استاد تیمه، مهر و اریمن، ص ۴۶-۴۷؛ مثال از وید:
ánhaso... mitró mitriyāt... na uruşyet
«کاش برهاندی مهر ما را از تنگنایی/تشویشی که از سوی طرف پیمان است.»
۲. از عقاید جامعهٔ ویدی نیز بوده که اگر عهد را نگه داریم و نشکنیم، بیماری و رنج از ما دور می‌شود. رجوع فرمایند به همان صفحه از کتاب استاد تیمه که مستند او عبارتی است از سرودهٔ معروف در ستایش مهر در مندل سوم کتاب وید (RV. 3.59.3).
۳. توجه بفرمایند به «التفات» ظریفی که در آغاز مصرع چهارم از سوم‌شخص به دوم‌شخص شده و قابل مقایسه است با مثال رایج کتابهای بلاغی:
الحمد لله رب العالمین، الرحمن الرحیم، ملک یوم الدین، ایاک نعبد و ایاک نستعین.
۴. توجه بفرمایند به ردیف‌گونه‌ای که در اواخر عبارت است: barahi.
۵. توجه بفرمایند به اختلافات معنایی ظریف میان مشتقات مختلف فعل bar در این عبارات به واسطهٔ افزوده شدن پیشوندهای مختلف به آن، و خاصیت موسیقایی که به سبب تکرار این فعل در عبارت به وجود آمده است.
۶. توجه بفرمایند به حذف فعل به قرینه در اواخر عبارت (اما توجه شود که در اوستا معمول است که پیشوندِ فعلِ پیشوندی تکرار می‌شود و این تکرار خود، ضمن قرینه‌سازی نحوی در چهار مصرع آخر، باعث نوعی آهنگ در عبارت می‌شود. در مصرع سوم و چهارم فعل عیناً تکرار شده و بنابراین، گوینده از هر دو اسلوب در کنار هم استفاده کرده است).
۷. خویش‌تن، تن خویش (xvaēpaiþyåsə.tanvō) معادل است با نفسه و شخصه در عربی.
۸. ضمیر nō در آغاز مصرع پنجم تابع قاعدهٔ نحوی واکرناگل است.
۹. تکرار ązah یک بار به صورت مفرد و بار دیگر به صورت جمع اسلوبی است برای بیان تأکید یا مبالغه.
۱۰. کلماتی مانند anādruxta از همان ایرانی باستان زمینه را برای به وجود آوردن پیشوند نفی «نا» در فارسی فراهم کرده‌اند؛ رجوع شود به مقالهٔ «یادداشتهای لغوی و دستوری» از راقم.
۱۱. فعل bar و پیشوند apa در وید نیز کاربردی مشابه دارد (در اوستا غالباً با حالت ازی به کار رفته، گاهی با حرف اضافهٔ haca، گاهی بی آن). در وید یک اسم فاعل apa.bhartár نیز از آن ساخته شده که مطابق قاعده تکیه‌اش بر پسوند است و با متممی در حالت مضاف‌ٌالیه به کار می‌رود، ولی در معنای مفعولی؛ اصطلاحاً
genetivus objectivus.
مثلاً:
apabhartā rápaso (GEN.) dáivyasya
«دوردارندهٔ رنجی که از ایزدان است.»
رجوع فرمایند به کتاب استاد اوا تیشی:
Die Nomina agentis auf -tar im Vedischen, SS. 185, 344.
۱۲. جا و ترتیب کلمات در مصراعهای هشتم تا سیزدهم سزاوار دقت و بررسی بیشتر است؛ از جمله جای کلمهٔ aojō و کلماتی که در حالت منادا هستند و ضمیر دوم شخص مفرد در حالت فاعلی (tūm) و قیدهای حالت (یا حالها).
۱۳. پایان عبارت را قیاس بفرمایند با یشت ۱۶: ۷، یسن ۹: ۲۸.

سید احمدرضا قائم ‌مقامی