شرحگونهای بر عباراتی از اوستا (۲)
مهر یشت، ۲ (حرفنویسی به شیوهٔ قدیم است، جز در مورد دو کلمه):
mərəncaite vīspąm dainhaom
mairyō miþrō.druxš spitama;
yaþa satəm kayađanąm
avavat ašavajacit;
miþrəm mā janyå spitama
mā yim druvatāt pərəsånhe
mā yim xvādaēnāt ašaonat;
uvayå zī asti miþrō
druvataēca ašaonaēca.
ترجمه:
ای سپنتمان، آن پلید پیمانشکن همهٔ سرزمین/اهل سرزمین را تباه میکند، و چندان کشندهٔ اشوان/نیکان است که صد کید؛ پیمان مشکن، نه آن را که با بدکار/بدان (لفظاً مفرد، اسم جنس) بستهای و نه آن را که با نیکوکاران/نیک خوبدین (/نیکانی که به دین تواند)، که آنِ هر دو پیمان است: آنِ بدکار و آن نیکوکار.
۱. پلید را در ترجمهٔ marya آوردهایم. این لفظ یعنی مرد جوان و فتی و در اصطلاح جنگجویان جوانی که ظاهراً برای خود سازمانی دینی و اجتماعی داشتهاند که در ساختن سازمان اجتماعی عیاران در ادوار بعد بیاثر نبوده است. اینان جز جنگاوری و قتل و نهب و غارت در فسق و فجور نیز زیادهروی میکردهاند. تحقیق کلاسیک در این باره از استادان ویکاندر و ویدنگرن است. مر در پهلوی بازماندهای از آن است که معنای منفی دارد، و میرگ و میره در پهلوی و بعضی لهجهها که معنای منفی ندارد: غالباً شوهر. میره در فارسی در کلیلهٔ بهرامشاهی (باب بومان و زاغان) به معنایی منفی به کار رفته است. آقای دکتر مجتبایی در یادنامهٔ دکتر احمد تفضلی خلاصهای از مطالب استادان سوئدی را در این باره به فارسی نقل کرده است و از میره نیز یاد نموده.
۲. مریهای که عهدشکنی او سبب تباهی کل کشور یا اهل کشور شود لابد امیر آن کشور است. چنین است رأی استاد تیمه در کتاب مهر و اریمن، ص ۸۰. آن استاد همچنین با ارجاع به یک نوشتهٔ استاد لودرس (همان جا، ص ۲۷) تذکر داده است که در عصر هندیوایرانی نیز چنین عقیدهای وجود داشته که پیمانشکنی سبب مرگ خویشان ذکور پیمانشکن میشود. ظاهراً همین عقیده است که در این عبارت به حوزهٔ دینی انتقال یافته و حاصل پیمانشکنی را کشته شدن مؤمنان و نیکان (اشوان) به شمار آورده است.
۳. ترجمهٔ kayađa به کید با فرض احتمال ارتباط میان این لفظ و لفظ kaēta است در تیر یشت و کید در پهلوی، به معنای پیشگو، و در بلخی، احتمالاً به معنای روحانیونی که در زابلستان پرستندگان خدای ژون بودهاند. مقصود از کید هندو در کارنامهٔ اردشیر نیز گویا همینان باشند، چون زابلستان نیمههندی بوده است. دربارهٔ دین این کیدان (که لفظ آن در پهلوی به کنداگ نیز عطف شده؛ قس یادداشت گنداور در همین کانال)، رجوع فرمایند به مراجعی که در مدخل رتبیل در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی از راقم این سطور آمده است و به مدخلهای kēd و kaēta در دانشنامهٔ ایرانیکا. صرف کلمه در حالت مضافالیه به سبب آن است که معدود عدد صد است.
۴. مهردرُخش (miþrō.druxš) پیمانشکن است و در عین حال دروغگوینده به مهر (قس فقرهٔ ۱۰۸ مهر یشت)؛ در پهلوی و فارسی زردشتی مهردر(و)ج و مهرودر(و)ج (نه مهراندروج). مهردروج در فارسی زردشتی گاه به معنای پیمانشکنی به کار رفته، ظاهراً با اسقاط یاء مصدری. این کلمه را مقایسه فرمایند با miþrō.zyā در فقرهٔ ۸۲ مهر یشت به معنای آن که پیمان را تباه میکند یا به آن آسیب میرساند.
۵. کشندهٔ نیکان را مقایسه فرمایند با فقرهٔ ۷۶ مهر یشت که خطاب به مهر میگوید که تو کشندگان نیکان را در هم میشکنی، چنانکه پیمانشکنان را در هم میشکند (مثلاً در فقرهٔ ۸۷).
۶. دربارهٔ miþra و فعل fras (لفظاً "پیمان خواستن")، رجوع فرمایند به نقد استاد تیمه بر مهر یشت استاد گرشویچ (مجلهٔ مدرسهٔ السنهٔ شرقیهٔ لندن، ۱۹۶۰، ص ۲۶۸) که میگوید این کاربرد تناظری دارد با معادل همین فعل در وید و کلمهٔ sam، مثلاً:
RV. 4.18.2: ... yúdhyai tvena sám tvena prcchai.
با یکی میجنگم و با دیگری پیمان صلح میبندم.
دربارهٔ کاربرد فعل praś در ویدی در صرف ناگذر/میانه (در معنای دوسویه: reciprocal) به معنای توافق دوطرفه رجوع فرمایند به همان جا.
۷. کلمهٔ xvādaēna محتمل هر دو معنی هست. مصوت اول کلمه به لحاظ اشتقاق اصالت ندارد. به کتاب میخائیل د وان دربارهٔ مصوتهای اوستایی میتوان رجوع کرد.
۸. کلمهٔ uvayå در حالت مضافٌالیهی است و دو کلمهٔ druvataēca ašaonaēca در حالت برایی. در اوستایی (طبعاً نه به اندازهٔ فارسی باستان) نیز میان این دو حالت صرفی قرابتی است.
۹. حرف نهی mā مانند فارسی ممکن است با فعل امر یا تمنایی یا التزامی به کار رود. در این فقره از التزامی و تمنایی (در معنای امر، معادل sollen در آلمانی) شاهد داریم. به حذف فعل پس از آن توجه شود.
۱۰. ظرافتی هست در انتقال از وجه اخباری به تمنایی (در معنای امر) بعد از مصرع چهارم و تاحدی قابل مقایسه است با این آیات (البته نه با آن بلاغت): الم یجدک یتیما فآوی ... و وجدک عائلا فاغنی، فامّا الیتیم فلاتقهر و امّا السّائل فلاتنهر
mərəncaite vīspąm dainhaom
mairyō miþrō.druxš spitama;
yaþa satəm kayađanąm
avavat ašavajacit;
miþrəm mā janyå spitama
mā yim druvatāt pərəsånhe
mā yim xvādaēnāt ašaonat;
uvayå zī asti miþrō
druvataēca ašaonaēca.
ترجمه:
ای سپنتمان، آن پلید پیمانشکن همهٔ سرزمین/اهل سرزمین را تباه میکند، و چندان کشندهٔ اشوان/نیکان است که صد کید؛ پیمان مشکن، نه آن را که با بدکار/بدان (لفظاً مفرد، اسم جنس) بستهای و نه آن را که با نیکوکاران/نیک خوبدین (/نیکانی که به دین تواند)، که آنِ هر دو پیمان است: آنِ بدکار و آن نیکوکار.
۱. پلید را در ترجمهٔ marya آوردهایم. این لفظ یعنی مرد جوان و فتی و در اصطلاح جنگجویان جوانی که ظاهراً برای خود سازمانی دینی و اجتماعی داشتهاند که در ساختن سازمان اجتماعی عیاران در ادوار بعد بیاثر نبوده است. اینان جز جنگاوری و قتل و نهب و غارت در فسق و فجور نیز زیادهروی میکردهاند. تحقیق کلاسیک در این باره از استادان ویکاندر و ویدنگرن است. مر در پهلوی بازماندهای از آن است که معنای منفی دارد، و میرگ و میره در پهلوی و بعضی لهجهها که معنای منفی ندارد: غالباً شوهر. میره در فارسی در کلیلهٔ بهرامشاهی (باب بومان و زاغان) به معنایی منفی به کار رفته است. آقای دکتر مجتبایی در یادنامهٔ دکتر احمد تفضلی خلاصهای از مطالب استادان سوئدی را در این باره به فارسی نقل کرده است و از میره نیز یاد نموده.
۲. مریهای که عهدشکنی او سبب تباهی کل کشور یا اهل کشور شود لابد امیر آن کشور است. چنین است رأی استاد تیمه در کتاب مهر و اریمن، ص ۸۰. آن استاد همچنین با ارجاع به یک نوشتهٔ استاد لودرس (همان جا، ص ۲۷) تذکر داده است که در عصر هندیوایرانی نیز چنین عقیدهای وجود داشته که پیمانشکنی سبب مرگ خویشان ذکور پیمانشکن میشود. ظاهراً همین عقیده است که در این عبارت به حوزهٔ دینی انتقال یافته و حاصل پیمانشکنی را کشته شدن مؤمنان و نیکان (اشوان) به شمار آورده است.
۳. ترجمهٔ kayađa به کید با فرض احتمال ارتباط میان این لفظ و لفظ kaēta است در تیر یشت و کید در پهلوی، به معنای پیشگو، و در بلخی، احتمالاً به معنای روحانیونی که در زابلستان پرستندگان خدای ژون بودهاند. مقصود از کید هندو در کارنامهٔ اردشیر نیز گویا همینان باشند، چون زابلستان نیمههندی بوده است. دربارهٔ دین این کیدان (که لفظ آن در پهلوی به کنداگ نیز عطف شده؛ قس یادداشت گنداور در همین کانال)، رجوع فرمایند به مراجعی که در مدخل رتبیل در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی از راقم این سطور آمده است و به مدخلهای kēd و kaēta در دانشنامهٔ ایرانیکا. صرف کلمه در حالت مضافالیه به سبب آن است که معدود عدد صد است.
۴. مهردرُخش (miþrō.druxš) پیمانشکن است و در عین حال دروغگوینده به مهر (قس فقرهٔ ۱۰۸ مهر یشت)؛ در پهلوی و فارسی زردشتی مهردر(و)ج و مهرودر(و)ج (نه مهراندروج). مهردروج در فارسی زردشتی گاه به معنای پیمانشکنی به کار رفته، ظاهراً با اسقاط یاء مصدری. این کلمه را مقایسه فرمایند با miþrō.zyā در فقرهٔ ۸۲ مهر یشت به معنای آن که پیمان را تباه میکند یا به آن آسیب میرساند.
۵. کشندهٔ نیکان را مقایسه فرمایند با فقرهٔ ۷۶ مهر یشت که خطاب به مهر میگوید که تو کشندگان نیکان را در هم میشکنی، چنانکه پیمانشکنان را در هم میشکند (مثلاً در فقرهٔ ۸۷).
۶. دربارهٔ miþra و فعل fras (لفظاً "پیمان خواستن")، رجوع فرمایند به نقد استاد تیمه بر مهر یشت استاد گرشویچ (مجلهٔ مدرسهٔ السنهٔ شرقیهٔ لندن، ۱۹۶۰، ص ۲۶۸) که میگوید این کاربرد تناظری دارد با معادل همین فعل در وید و کلمهٔ sam، مثلاً:
RV. 4.18.2: ... yúdhyai tvena sám tvena prcchai.
با یکی میجنگم و با دیگری پیمان صلح میبندم.
دربارهٔ کاربرد فعل praś در ویدی در صرف ناگذر/میانه (در معنای دوسویه: reciprocal) به معنای توافق دوطرفه رجوع فرمایند به همان جا.
۷. کلمهٔ xvādaēna محتمل هر دو معنی هست. مصوت اول کلمه به لحاظ اشتقاق اصالت ندارد. به کتاب میخائیل د وان دربارهٔ مصوتهای اوستایی میتوان رجوع کرد.
۸. کلمهٔ uvayå در حالت مضافٌالیهی است و دو کلمهٔ druvataēca ašaonaēca در حالت برایی. در اوستایی (طبعاً نه به اندازهٔ فارسی باستان) نیز میان این دو حالت صرفی قرابتی است.
۹. حرف نهی mā مانند فارسی ممکن است با فعل امر یا تمنایی یا التزامی به کار رود. در این فقره از التزامی و تمنایی (در معنای امر، معادل sollen در آلمانی) شاهد داریم. به حذف فعل پس از آن توجه شود.
۱۰. ظرافتی هست در انتقال از وجه اخباری به تمنایی (در معنای امر) بعد از مصرع چهارم و تاحدی قابل مقایسه است با این آیات (البته نه با آن بلاغت): الم یجدک یتیما فآوی ... و وجدک عائلا فاغنی، فامّا الیتیم فلاتقهر و امّا السّائل فلاتنهر
سید احمدرضا قائممقامی