- ب ب +

شایستن به عنوان فعل وجهی

 شایستن، علاوه بر فارسی، به صورت ناقص، یعنی با صرف محدود، در پهلوی و به صورت صرف‌پذیر (از مادهٔ šah) در پهلوی اشکانی نیز به عنوان فعل وجهی به کار رفته است. معنای اصلی آن "توانستن" بوده و سپس معنای "سزیدن" و "مُجاز بودن" نیز یافته است. بنابراین، در معنی با افعال و نامهای (اسمها و صفتهای) وجهی دیگر همسانیهایی پیدا می‌کند. اینها عبارتند از (غرض ذکر کلمات وجهی دارای معنای توانستن و سزیدن است نه تمام کلمات وجهی پهلوی ساسانی و اشکانی):
tuvān, tuvānistan (a secondry denominative verb), cār, ādūg, sazistan, dastan.
متمم این فعل در پهلوی نیز مصدر کامل یا گاه مصدر معروف به مرخم است.
اما سابقهٔ کاربرد این فعل به عنوان فعل وجهی قدیمتر است. در اوستا هم صیغه‌های فعلیِ ریشهٔ xšay و هم صفت فاعلی ناگذر آن گاه چنین نقشی دارند. صفات فاعلی در این مواقع مانند فعل عمل می‌کنند و به تعبیر نحو عربی از شمار شبه فعلند. (در یادداشت چند روز قبل دربارهٔ مهر یشت، ما صفات فاعلی را قدری آزاد ترجمه کردیم. این یادداشت قسمتی از آن یادداشت را نیز روشنتر خواهد ساخت.)
مثالها از فرهنگ استاد بارتلمه است. همهٔ شواهد او درست نیست و این تا حدی ناشی از اشتباه او در تشخیص مصدر در اوستایی است. این نقص فرهنگ او را محققان بعدی، علی‌الخصوص استاد بنونیست، تدارک کرده‌اند. این جا شواهد درست انتخاب شد. متمم فعل xšay در هر مورد مشخص شده است.

V. 5.26: xšayeite.hē pascaēta aēša yō ratuš þrišum aētahe ciþå apanharštəe (inf.).
پس آن رد می‌تواند یک‌سوم از این مکافات را از او درگذارد (لفظاً: بهلد؛ قس عبارت āstār hirzāh در پهلوی اشکانی).
Y. 44.15: ...yezī ahyā ašā pōi (inf.) mat xšayehī...
... اگر تو توانایی بر اینکه محافظت کنی مرا (؟) با اشه ...
Yt. 17.15: vasaþa ahi xšayamna tanuye xvarənanhe dāite (inf.).
تو توانایی در دادن اختیار فر به تن (من). (به پیروی از استاد پیرار در ترجمهٔ ارد یشت. ولی گمان نکنم این ترجمه و تحلیل او درست باشد؛ شاید درست این باشد: تو به کام خویش توانایی به دادن فر به کسی.)
V. 9.3: mā xšayamna jasōit (opt.) ātrəm.
مجاز/جایز نیست که به پیش/سوی آتش رود. (شاهد خوب برای نشان دادن تحول معنایی. این همان است که در متون فقهی زردشتی مکرر می‌شود: pădixšāy، به معنای "جایز" در عبارات مثبت و منفی. پادخشای در این عبارات کاربرد طبیعی زبان پهلوی نیست؛ گرده‌برداری از تعبیری اوستایی است.)
V. 18.55: xšayamna (druxš) pascaēta mərəģəntə (ind.!) gaēm...
پس در آن زمان دروج توانا است/شود که تباه کند هستی ... را. (ظ. لفظاً: پس دروج، در حالی که تواناست، هستی/زندگی ... را تباه می‌کند.)
Yt. 10.108: kahmāi tanvō drvatātəm azəm baxšāni (subj.) xšayamnō?
به که بایدم/شایدم/شایم بخشیدن (لفظاً: بخشم) تندرستی؟ (قس همان یشت، ۱۱۰، ۲۳ (با وجه اخباری!)، ۳۷.
Y. 68.21: jaiđyamnå.nō yūžəm dasta (impr.!) xšayamnå raēsca xvarənasca (cp. Y. 65.14, with opt.).
شما توانایید به دادن رای و فر به ما که آن را از شما خواسته‌ایم. (ظ. لفظاً: بدهید به ما رای و فر در حالیکه توانایید و (آن) از شما خواسته شده.)
Yt. 5.87: tūm tā aēbyō xšayamna nisirinavāhi (subj.).
تو توانایی به دادن اینها (این چیزها) به آنها (آن زنان).

فهم این مطلب دشوار نیست و تازگی نیز لااقل برای اهل تحقیق ندارد. ولی چون همهٔ محققان در دستور تاریخی فارسی (یا مدعیان از میان ایشان) در استفاده از مواد قبل از اسلام توانا نیستند (و این را ایرادی جدی نباید شمرد، چون هر کس به هر حال تخصصی دارد)، امیدوار است ذکر این شواهد و ترجمهٔ آنها به کار ایشان بیاید.

ذیل: آنچه در شرح فقرهٔ سوم از فصل نهم وندیداد در سطور قبل گذشت اهمیت یک بحث دستوری را در فهم یک اصطلاح فقهی و سبب به وجود آمدن آن می‌رساند و امیدوار است که بدین واسطه به اجمال معلوم شود که این‌ مباحث زبانی چه اندازه به هم وابسته‌اند و هم معلوم شود راه در این قبیل مسائل یکی است و آن فیلولوژی است.

سید احمدرضا قائم‌مقامی