ترجمه ابن مقفع از منطق ارسطو
کتاب شعوبیه از خانم خسروی، از انتشارات بنیاد موقوفات افشار، امروز به دست راقم افتاد و مقداری را توانست مطالعه کند. در آینده دربارهٔ بعضی صفحات این کتاب، که راقم از آن مقداری مطلع است، مختصری عرض خواهد شد. علیالعجاله عرض میشود که زحمت خانم خسروی را باید قدر شناخت. تا آنجا که بنده میداند، پس از سالهاست که کتابی در این باره به فارسی چاپ شده و صِرف نشر آن هم باید موجب مباحث جدی دربارهٔ این مسألهٔ مهم تاریخ ایران شود. بنابراین، باید امیدوار بود که در این دورهٔ عسرت نیز چراغ این قبیل کارها روشن بماند، کتاب خوانده شود و اهل تاریخ آراء خود را دربارهٔ آن عرضه دارند.
آنچه این جا مد نظر بنده است این گفتهٔ مؤلف است که "پژوهشهای جدید توانسته است اثبات کند که این ابن مقفع نبود که آثار یونانی ارسطو دربارهٔ منطق را از فارسی میانه به عربی ترجمه کرد ... باید پسر ابن مقفع، عبدالله، را مترجم حقیقی این آثار دانست". استناد مؤلف در صفحات ۲۷۳ و ۸۸ عمدتاً به مقالهٔ معروف پاول کراوس دربارهٔ ابن مقفع است. در واقع مؤلف از آراء محققان غربی پس از چاپ منطق ابن مقفع به دست مرحوم دانشپژوه یادی نکرده. راست است که همهٔ این محققان با مرحوم دانشپژوه در اینکه ترجمهٔ سه کتاب از کتابهای منطق ارسطو (العباره، مقولات و ایساغوجی) از شخص ابن مقفع است موافقت نکردهاند، غالباً کردهاند. نویسندهٔ این سطور در حاشیهای بلند در مقالهای که در شمارهٔ چهارم مجلهٔ واژهگزینی دربارهٔ گردهبرداری اصطلاحات علمی یونانی چاپ شده متعرض مسأله شده است و در تأیید رأی مرحوم دانشپژوه اشاراتی کرده و در جای دیگر نیز ان شاء الله دربارهٔ اصطلاحات خاص ابن مقفع سخن خواهد گفت؛ بیش از این در این جا اطاله نمیدهد (آن مقاله پیشتر در همین کانال عرضه شده).
اما مؤلف کتاب شعوبیه تاج منسوب به جاحظ را نیز از آن جاحظ تصور فرمودهاند (در همان بخش مختص ابن مقفع). در درستی انتساب این کتاب به جاحظ محققانی چون اسکار رشر و گوستاو ریشتر از دههها قبل تردید کرده بودند. چند سال قبل آقای محمد کاظم رحمتی، در مجله آینهٔ میراث (سال ۱۳۸۶)، و به شیوهای موجزتر و محکمتر استاد علی بهرامیان، در ذیل مدخل "جاحظ" و مدخل "محمد بن حارث ثعلبی" در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، معلوم کردهاند که کتاب در واقع نوشتهٔ محمد بن حارث ثعلبی (به احتمال ضعیفتر تغلبی) از اطرافیان فتح بن خاقان، وزیر متوکل، بوده است.
اکنون ظاهراً بحثی در این باره نیست. فقط شاید اشاره به این نکته بیجا نباشد که فضل تقدم در کشف این معنی، که یافته شدن نسخهای از آداب الملوک این محمد بن حارث و تطبیق مطالب آن بر کتاب منسوب به جاحظ موجب آن بوده، تا حدی از آن گرگور شولر است، در مجلهٔ انجمن شرقشناسی آلمان (۱۹۸۰). هم آقای رحمتی و هم استاد بهرامیان، در کنار مطالب خود، البته به نوشتهٔ آقای شولر هم اشاره کردهاند، ولی خواندن مقالهٔ آقای شولر در هر حال معلوم میکند که پایهٔ اصلی استدلالات در اثبات انتساب اثر به ثعلبی و رد انتساب آن به جاحظ همان است که آقای شولر آورده (حاشا که غرض این باشد که این دو محقق مطلب خود را از آقای شولر گرفتهاند). با این همه، مرحوم دانشپژوه نیز پیش از آقای شولر به اشاره از این معنی یاد کرده (به نوشتهٔ استاد بهرامیان رجوع فرمایند) و پیش از این همه، استاد شارل پلا در مقدمهٔ ترجمهٔ کتاب تاج، به اتکای دو اشارهٔ ابن ندیم و مسعودی در کتاب مروج، گفته بوده که به احتمال قوی مؤلف کتاب همین محمد بن حارث است. شارل پلا بعدها در تاریخ ادب عربی دانشگاه کمبریج صریحاً گفته که این کتاب مسلماً از جاحظ نیست.
گویا یاقوت در ارشاد الاریب اول کسی است که کتاب را به جاحظ نسبت داده و باقی مؤلفان قدیم پیرو او بودهاند.
بنده خود در این موضوعات دستی ندارد، اما پیش از خواندن مقالهٔ آقای رحمتی و دو مدخل استاد بهرامیان، به واسطهٔ مقالهٔ آقای شولر از این مطلب مطلع شده بود. امشب، که شب دوم شهریور ماه ۱۴۰۰ است، دید که آب در کوزه و ما تشنهلبان میگردیم و مطلب به نحوی مشروحتر در این سه نوشته فارسی بیان شده است. نشان این چند مقاله محض یادآوری برای خود و محض اطلاع عمومی بجهت دوستانی که ممکن است از این مطلب بیاطلاع باشند این جا یادداشت شد، همراه با ادای احترام به مؤلفان مذکور، علیالخصوص مرحوم استاد دانشپژوه.
سید احمدرضا قائممقامی