رمضانیّات: آفات زبان _ غیبت
وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا ۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ سوره حجرات / آیه ۱۲
مجنون مغربی بر سکویی در بازار شام ایستاده بود و از کتاب خدا میخواند: "بعضى از شما غیبت دیگری نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود بخورد، از آن کراهت دارید".
عابری گفت: این جواز اکل مردار برای مضطر پس چیست؟
مجنون: برای خلاص جان از هلاکت است و واجب.
عابر: پس آدمی را بحکم شرع نمیتوان از ارتکاب غیبت بازداشت.
مجنون: آدم مضطر را حرجی نیست.
عابر: همین شرط و الا و اگر، مردم را به خوردن گوشت همدگر وادارد. "کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم".
مجنون از سکو بزیر آمد و عابر بر فراز کرد که: تو بخوان. گوهر قرآن طریقت اخلاقست، نه شریعت احکام.
اگر هرآینه مردمان برای آرامش خویش زبان به بدگویی هم نمیگشودند، آسودهتر بودند تا از خوف فرمان شرع.
عابر: خدا ترا از بدگویان برهاند! متشرعان بی جواز غیبت نمیکنند. اول حلال میکنند و بعد به نیش میکشند !
غیبت از جنس تربیت است نه حرمت.
فضائل القوم فی شوارق الصوم / اخلاق عامه در روشنای روزه