دو حماسه بزرگ هومروس
سولون از هر سو هدف انتقاد و فریاد ناخرسندی میشد و چنانکه خود وی در یکی از شعرهایش میگوید:«بدین سبب از هر سویی از خود دفاع کردمر مانند گرگی در میان گلهای از سگان شکاری.»
طبیعی است که در این میان، سرسختترین دشمنان وی، در میان طبقة اشراف یافت میشدند. ایشان با وجود دگرگون شدن نظام اجتماعی، همچنان تنها به سود خود میاندیشیدند و حتی برای خود سکة ویژه میزدند. با این همه آزادشدگی کشاورزان بیگاریده و از میان رفتن وامها و گروگانها زیان بزرگی به منافع اشراف زده بود و روز به روز بر ناخشنودیشان افزوده میشد و بدین علت برای بازگرداندن همان نظام اجتماعی و سیاسی ارتجاعی پیشین میکوشیدند. در آتیکای آن روز، جامعه از لحاظ جای سکونت و کار خود به سه دسته تقسیم میشد. نخست اشراف و توانگران بزرگ زمیندار که املاک ایشان در زمینهای هموار دشت آتن جای داشت که بهترین و حاصلخیزترین زمینهای شهر بود و به این علت ایشان را پدیاکوی Pediakoi یا دشتنشینان مینامیدند و ارتجاعیترین طبقة جامعه بشمار میرفتند. گروه دوم که زمینداران کوچکتر و کشاورزان توانگر و بازرگانان بودند و در سرزمینهای ساحلی پارالیا سکونت داشتند پارالی یوی Paralioi یا ساحلنشینان نامیده میشدند. گروه سوم که در نواحی شمالی کوهستانی و تپهسار شهر می زیستند و بینواترین و رنجبرترین طبقة جامعه را تشکیل میدادند دیاکروی Piakroi یا کوهستانیان نام داشتند. در هنگام بروز پیکار طبقاتی و رقابت میان طبقههای سه گانة اجتماع، گروه نخست که اشراف بزرگ بودند مردی را به نام لوکورگوس Lokourgos بزرگ خاندان اتئوبوتادها Eteobutad به رهبری برگزیدند. گروه دوم یعنی، افراد پارالییوی که از قانون سولون در دادن حقوق مدنی و همشهریگری به قشرهای وسیعتری از جامعه و محدود شدن میدان منافع خودشان ناراضی بودند، گرد مگاکلس Megakles رهبر خاندان توانگر آلکمایونیدها Alkmaionidai جمع شدند. در این میان گروه سوم نیز یعنی دیاکروی که از کشاورزان بینوا، پیشهوران و کارگران مزدور بودند و بدین علت ناخشنودترین طبقة جامعه بشمار میرفتند در جستجوی رهبر برآمدند و سرانجام دور مردی را گرفتند به نام پاییستراتوس Peisistratos که خودش از خاندان شریف بود و در جنگ به عنوان فرمانده سپاه آتنی، نبرد را به سود همشهریان خود از پیش برده بود. وی به یاری همراهان و هواداران خود در شورای خلق یا بوله توانست به تصویب برساند که گروهی به نام گرزداران در اختیار او گذارده شود. وی سرانجام به سال ۵۶۱ پیش از میلاد، فرمانروای آتن گردید و آرخون شد. اما دو گروه مخالف دیگر، یعنی نمایندگان توانگران کار را بر او دشوار ساختند. و به دست رهبران خود پایسیستراتوس را به سال ۵۵۶ از آتن راندند و بدین سان گروههای ارتجاعی موقتاً بار دیگر نیرو را به دست گرفتند. وی مدت ده سال بیرون از آتن میزیست و سرسختانه به تلاش سیاسی خود ادامه میداد، و در این مدت توانست با در دست گرفتن استخراج طلا از معادن ناحیة پانگایون Pangaion هزینة لازم را برای گرد آوردن سپاهی و یاری به هواداران خود در میان طبقة کوهستانیان در خود آتن، تأمین کند. وی همچنین با مخالفان آتن سازش کرد و در شهر اریتریا Eritria در بخش یوبویا که آن را به عنوان اقامتگاه ثابت خود اختیار کرده بود، با خاندانهای نامدار محلی همبستگی زناشویی برقرار کرد و سرانجام به سال ۵۴۶ پیش از میلاد در نبردی که در ساحل خلیج ماراتون میان او و مخالفانش روی داد، پیروز شد و شهر آتن را تصرف کرد و به اصطلاح یونانیان فرمانروای مطلق یا تورانوس در آتن گردید. پایسیستراتوس مدت سی و شش سال تا مرگ خود به سال ۵۲۷ پ م فرمانروایی کرد.
دوران فرمانروایی پایسیستراتوس، که به یاری بینواترین و رنجبرترین طبقة جامعة آتن یعنی کوهستانیان، روی کار آمده بود، پیش از هر چیز اشراف بزرگ زمیندار را از میدان سیاست بیرون راند. ایشان یا وادار به مهاجرت یا کم و بیش کشته شدند. سولون در آغاز کار پایسیستراتوس آتن را ترک گفته و به جهانگردی پرداخته بود. اکنون فرمانروای تازه میتوانست به اجرای نقشههای خود بپردازد. تقسیم دوبارة زمینها انجام نگرفت، اما بسیاری از زمینهای اشراف را که مصادره کرده بود به دست کشاورزان بیزمین و کمزمین سپرد و پیش از هر کار کوشش خود را برای بهتر کردن و بالا بردن تولید کشاورزی به کار برد. در روستاها دادگاههای محلی برپا کرد تا کشاورزان برای کارهای حقوقی خود به آمدن به شهر مجبور نباشند. شیوة به اصطلاح وام دولتی را برای یاری به کشاورزان بیچیز به میان آورد و نیز برای غنی کردن خزانة کشور و تأمین هزینههای لازم، مالیاتی برابر ده درصد درآمد سالیانه برای توانگران مقرر کرد. بازرگانی خارجی نیز به دست وی گسترش یافت و نیروی دریایی و کشتیرانی بازرگانی وسیعی پدید آورد. اصلاحات اجتماعی، برپا کردن ساختمانهای باشکوه عمومی و پیش از همه ایجاد آبروها و کاریزها در سراسر شهر و آبانبارهای بزرگ، زندگی مردم را بسی آسانتر و آسودهتر کرد. وی از بیرون آتن نیز صنعتگران و هنرمندان را به شهر فرا میخواند. شاعران نامداری مانند آناکرئون Anakreon نیز به سوی آتن روی آوردند و به دستور پایسیستراتوس گروهی از ادیبان مأمور شدند که تکهها و دستنوشتههای پراکندة یعنی ایلیاد و اودیسیوس (اودیسه) را گرد آورند و ویراسته کنند.
دکتر شرفالدین خراسانی