دورهبندی در تاریخ ادبی - بخش دوم
دورۀ ادبی، میتواند بر مفاهیم متعدّد و متنوّعی دلالت کند؛ مؤلّفههای مفهوم دوره از روح زمانه و شرایط مادّی و اجتماعی تولید ادبی تا هنجارهای غالب و الگوهای تکامل انداموار. اتّخاذ هر یک یا مجموعهای از این مفاهیم، بر بنیاد دیدگاههای نظری یا اهدافی است که از تاریخ ادبی بهطور عام و دورهبندی آن بهطور خاص در نظر داریم.
با وجود تنوّع زیادی که در مؤلّفههای مفهوم دوره در روزگار ما هست، دو رویکرد متمایز در دورهبندی ادبی را میتوان از هم متمایز کرد:
رویکرد بیرونی (Extrinsic) که به دورهبندی ادبی بر بنیاد عوامل بیرون از ادبیّات گرایش دارد. این رویکرد میتواند به دو نوع دورهبندی بیانجامد: دورهبندی بر مبنای نوع دیگری از تاریخ مانند تاریخ سیاسی (دورۀ ادبیّات الیزابتی) و دورهبندی بر اساس گاهشماری صرف (قرنها و دههها).
رویکرد درونی (Intrinsic) که تاریخ ادبی را صرفاً بر مبنای ویژگیهای مشاهدهپذیر مرتبط با ادبیّات دورهبندی میکند. توصیف این ویژگیها ممکن است براساس تلقّی غالب مورّخان و ادیبان هر دوره دربارۀ چگونگی و حدود زمانی آن (بهطور همزمانی) صورت گیرد یا حاصل نگاهی تاریخی و در زمانی به ویژگیهای ادبی یک دورۀ مفروض باشد (Sparshott, 1970: 321).
به بیان دیگر، در رویکرد بیرونی، دورهبندی مبتنی بر نظامهای اجتماعی و سیاسی، عوامل اقتصادی، بنیادها، ایدئولوژیها و نگرشهاست و در رویکرد درونی، بر توصیف سبکها، قواعد، قراردادها و بنمایههای ادبی، رمزگانها و نظامهای نشانهشناختی و روابط بینامتنی استوار است.
رویکرد بیرونی که آن را میتوان رویکرد اجتماعی و فرهنگی به دورهبندی ادبی نیز خواند، تاریخ اجتماعی فعّالیّتهای انسانی مانند هنر و ادبیّات را در چارچوب دوران خاص و منسجمی از نظامهای سامانبخش اجتماعی توضیح میدهند. رویکرد اجتماعی و فرهنگی، نهتنها فرض میکند که مظاهر فرهنگ مانند هنر و ادبیّات نمیتوانند جدا از شرایط اجتماعی درک شوند؛ بلکه بر آن است که جامعه و ادبیّات با یکدیگر پیوند مییابند تا هویّت یک دوره را بیان کنند. از این رو، بحث اصلی بر سر آن است که کدام چارچوب دورهای بهتر میتواند همه چیز را به هم پیوند دهد (Postlewait, 1988: 307).
رویکرد درونی که میتواند رویکرد صورتگرایانه/ فرمالیستی نیز خوانده شود، در تقابل با رویکرد پیشین که بر عوامل خارجی مؤثّر در آثار و اعمال فرهنگی و ادبی تأکید دارد، در پی دستیابی به تاریخ مستقلّ ادبی و از این رو، در جستوجوی ویژگیهای درونی اثر ادبی است. آنچه دورۀ ادبی را متمایز میکند سبک، بنمایهها، درونمایهها، الگوها و ساختارهای آن است و تغییر اینها، توالی دورهها را سبب میشود (Ibid: 311).
چنین رویکردهایی در دورهبندی مختص تاریخ ادبی نیست؛ بلکه در تاریخ هنر، زبان و سایر امور انسانی نیز دیده میشود. برای مثال، در تاریخ زبانها دقیقاً همین دو رویکرد قابل مشاهده است. اغلب تاریخهای زبان تنها به تاریخ درونی زبان و توصیف ویژگیهای صرفاً زبانی معطوف هستند؛ امّا با پیدایی و رشد زبانشناسی اجتماعی، تاریخهایی با رویکرد بیرونی و با چشماندازهای اجتماعی نیز نوشته شده است.
در بسیاری از بخشبندیهای دورهای تاریخ ادبی، دو رویکرد درونی و بیرونی با هم تداخل و تعامل دارند. اغلب نامگذاری و تعیین چارچوب زمانی دورهها مبتنی بر رویکرد بیرونی است؛ ولی در تعریف دورههای ادبی و تمایزگذاری میان آنها، رویکردی درونی اتّخاذ میشود. برای مثال، شفیعی کدکنی در بررسی ادوار شعر فارسی از مشروطیّت تا سقوط سلطنت، نام و چارچوب زمانی دورهها را بدقّت از تاریخ سیاسی برگزیده است: دورۀ قبل از مشروطه، دورۀ مشروطیّت، عصر رضاخانی، از شهریور 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332، از کودتای 1332 تا حدود 1340، از 1340 تا 1349 و از 1349 (قیام مسلّحانۀ سیاهکل) تا 1357 (سقوط سلطنت). امّا عواملی که در مطالعۀ هر دوره بررسی میشود، بیشتر عوامل درونی ادبیّات است: چهرهها (شعرای طراز اوّل دورهها)، صداها (معیارهای فکری حاکم بر شعر)، مسائل اصلی (تمها و درونمایهها)، خصائص تکنیکی (تصویر، موسیقی، ویژگیهای زبانی و شکل شعر)، عوامل فرهنگی تغییر در شعر (نشر کتابها، مجلّهها، بیانیّهها و ترجمۀ ادبیّات خارجی) و عوامل اقتصادی و سیاسی تغییر در شعر (شفیعیکدکنی، 1359: 17- 19). گذشته از اینکه کلّ چارچوب نظری این دورهبندی، ترکیبی از رویکردهای درونی و بیرونی (رویکرد صورتگرایانه/ فرمالیستی و رویکرد اجتماعی و فرهنگی) است، در بررسی عوامل هر دوره نیز با آنکه غلبه با مؤلّفههای رویکرد درونی است، جایی برای نشان دادن پیوند جامعه و ادبیّات باز شده است.
در تاریخ تحلیلی شعر نو نیز همین چارچوب زمانی با اندک تغییری پذیرفته شده، به کار رفته است (شمس لنگرودی، 1377). با آنکه امروزه این نکته به قاعده پذیرفته شده است که دورهبندی انواع مختلف ادبی با هم متفاوت است، چارچوب زمانی یادشده چنان مقبولیّتی یافته که در صد سال داستاننویسی ایران نیز مبنا قرار گرفته است؛ چراکه مورّخ، داستاننویسی را کنشی اجتماعی و سیاسی تلقّی کرده و از این رهگذر هر دوره را نامگذاری کرده است: جستجوی هویّت و امنیّت (از آغاز تا 1320)، آرمانخواهی و تبلیغ (از 1320 تا 1332)، شکست و گریز (از 1332 تا 1340)، بیداری و بهخودآیی (از 1340 تا 1357) و سالهای شور و التهاب (1357 تا 1370) (میرعابدینی، 1387).
ناصرقلی سارلی