- ب ب +

دوره‌بندی در تاریخ ادبی - بخش ششم

 دوره‌بندی برمبنای شاعران و نویسندگان بزرگ
 
یکی از رایج‌ترین روش‌های بخش‌بندی چه در تاریخ ادبی و چه در شناخت‌نامه‌های ادبی (Anthology)، دوره‌بندی برمبنای نام شاعران و نویسندگان بزرگ بوده است. برنامه‌های درسی رشتۀ ادبیّات نیز اغلب در نهان، به این شیوه گرایش دارند و آثار یک شاعر را به‌عنوان نمونۀ کامل و تمام‌عیار یک دوره تصوّر کرده، درس یا دروسی را به آن اختصاص می‌دهند.
 
    ادوارد براون در تاریخ ادبیات ایران، از نام فردوسی، سعدی و جامی در نام‌گذاری بخش‌ها و دوره‌ها بهره گرفته است؛ هرچند در اواخر کتاب این شیوه رها شده و از دو دورۀ پایانی با عنوان عهد صفویه و عصر حاضر یاد شده است و نیز درون دوره‌های کلانی که نام این شاعران را بر خود دارند، نوعی بخش‌بندی ثانوی بر مبنای سلسله‌های حکومتی و برخی نویسندگان و شاعران بزرگ دیگر دیده می‌شود (براون، 1366).
 
    در ایران، دوره‌بندی کتب تاریخ ادبیّات دبیرستان بر همین مبناست (یاحقّی، 1390 الف؛ یاحقّی، 1390 ب). شاعرانی چون رودکی، فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ، صائب و نیما در کنار نویسندگانی مانند ابوالمعالی، بیهقی و قائم مقام نام خود را به اعصار ادبی داده‌اند. تنها در بررسی شعر مشروطه از این روش عدول شده و این دوره، عصر بیداری نام گرفته است (یاحقّی، 1390 ب: 99- 122).
 
    امروزه، اغلب منتقدان و مورّخان ادبی در این‌که چنین شیوه‌ای در دوره‌بندی تاریخ ادبی مناسب نیست هم‌داستان‌اند. گریفین در مقاله‌ای ضمن برشمردن نمونه‌هایی از ادامۀ این شیوه تا اوایل قرن بیست‌ویکم، استدلال می کند که عصر نام‌گذاری دوره‌های ادبی با نام شاعران و نویسندگان به سر آمده است (Griffin, 2001: 377).
 
    این شیوۀ بخش‌بندی دوره‌ای از جهات مختلف می‌تواند محلّ تأمّل و مناقشه باشد. هر شاعر یا ادیبی، هرچند بزرگ، نمی‌تواند نمایندۀ تمام‌عیار یک دوره باشد و آثار او نمی‌تواند نمونه‌ای از تمام ویژگی‌های ادبی آن دوره تلقّی گردد. شاعران یا ادیبان دیگر، همه الزاماً از این شاعر یا ادیب بزرگ پیروی نمی‌کنند و حتّی ممکن است در دورۀ مورد نظر شاعران و نویسندگانی باشند که از سبک رایج دوری می‌کنند.
 
    این تقسیم‌بندی بشدّت اثر فروکاهنده (Reducive) دارد و بسیاری از تفاوت‌ها را نادیده می‌گیرد. به بیان دیگر، این بخش‌بندی‌ با مفهوم فردیّت تاریخی تناقض دارد و حتّی با نسبت دادن تلویحی ویژگی‌های ادبی آثار یک شاعر بزرگ به آثار دیگر یک دورۀ مفروض، یگانگی او را نادیده می‌گیرد.
 
    به نظر می‌رسد، اعمال این شیوه تنها زمانی موجّه و معتبر خواهد بود که در یک دورۀ زمانی معیّن، با گروهی از شاعران یا ادیبان مواجه باشیم که شاعر یا نویسنده‌ای بزرگ را به استادی یا به‌عنوان الگوی ادبی خود پذیرفته و سنّت ادبی منسجم و تقریباً یکدستی را شکل داده باشند. البتّه در این صورت نیز عنوان «مکتب» بهتر از مفهوم دوره می‌تواند این گروه از شاعران یا نویسندگان را توصیف کند.
 
    جدا از مشکلات نظری، بررسی کتاب‌های تاریخ ادبیّات دبیرستان نشان می‌دهد، این شیوه در عمل نیز دست‌کم در مورد تاریخ ادبیّات فارسی با دشواری‌‌های بسیار روبه‌روست. وقتی دو شاعر بزرگ هم‌روزگارند، انتخاب و ترجیح یکی از آن‌ها بر دیگری آسان نیست. در این کتاب‌ها، مولوی و سعدی که هم‌روزگارند نام خود را به دو دورۀ ادبی مختلف داده‌اند (یاحقّی، 1390 الف: 127، 160) و این امر به‌معنای نادیده گرفتن مؤلّفۀ زمان در دورۀ ادبی است.
 
    این نوع دوره‌بندی ممکن است، چارچوبی را بر تاریخ ادبی تحمیل کند که نه‌ با جریان واقعی تاریخ ادبی سازگار است و نه با دانش ادبی و انتقادی ما دربارۀ دورۀ مورد نظر هماهنگی دارد. برای مثال، در کتب یادشده، نظامی و خاقانی در دوره‌ای جای دارند که نام مولوی را بر خود دارد، در حالی که انوری خود سرآمد عصری ادبی است. گلستان سعدی و اسرارالتّوحید در ذیل عصری در نثر آمده‌اند که به نام ابوالمعالی است (همان، 138، 142، 111، 115، 124).
 
    به هر روی، به نظر می‌رسد آن‌چه در این بخش‌بندی مورد نظر بوده، سهولتی است که نام شاعران و نویسندگان بزرگ فراهم می‌کند. نیز ظاهراً قصد مؤلّف برجسته کردن نام آنان به‌عنوان بزرگان شعر و ادب فارسی بوده است و این با اهداف آموزشی این نوع کتاب‌ها ناسازگار نیست، وگرنه این نوع بخش‌بندی را نمی‌توان در روایت علمی و دانشگاهی تاریخ ادبیّات فارسی به کار برد.
 
    با این حال باید توجّه داشت نقد این شیوه، به این معنا نیست که یگانگی و عظمت شاعران و ادیبان بزرگ را در توصیف دوره‌های ادبی از یاد ببریم. از سوی دیگر، چنان‌که گریفین هشدار می‌دهد، باید مراقب باشیم پیش‌فرض‌های اصلی این شیوۀ دوره‌بندی به شکل‌های دیگر باز تولید نشود (Griffin, 2001: 377)؛ بدین معنا که کنار گذاشتن این شیوه تنها حذف نام شاعر یا نویسنده از عنوان آن نیست؛ بلکه تاریخ ادبی واقعی، در توصیف ویژگی‌های یک دوره، باید در کنار بزرگان و شیوۀ ادبی آنان، سایر ادیبان و ویژگی‌های ادبی آنان را نیز در نظر داشته باشد.
 
ناصرقلی سارلی